2

2.5K 468 322
                                    

۲| این سرگرم کننده نیست

هری درحالی که به طور عصبی با انگشتاش به بغل پاش ضربه میزد پشت درهای ساختمون کالجش وایساده بود.
مطمئن نبود که وارد بشه و زندگی جدیدش رو به عنوان یه تازه وارد شروع کنه یا به مامانش زنگ بزنه تا اولین پرواز رو براش بگیره و برگرده خونه.
اون باور نمیکنه که توی مدرسه به این باکلاسی قبول شده باشه ولی فهمید امکانش هست از اونجایی که تو تمام دبیرستان بالاترین نمره ها رو گرفته.

دستش رو روی دستگیره در گذاشت و حدود یک دقیقه صبر کرد، توی وقت تلف شده اش به انعکاسش توی شیشه نگاه کرد. اگه دوستش نداشته باشه چی؟ این سفرش به آمریکا بی فایده بوده؟ اون هنوز حتی کل ساختمون رو هم ندیده بود و همچین حسی داشت که میخواست تمام این داستانارو ول کنه و برگرده خونه.

'انقدر ترسو نباش'

درست وقتی که هری میخواست درو باز کنه یه دختر با موهای بلوند با رگه های صورتی غرغر کرد و هلش داد. به نظر میرسید به خاطر فس فس کردن هری اذیت شده. گونه های هری از خجالت سرخ شد. جلوتر رفت و خودشو توی راهروی شلوغی پیدا کرد که دانش آموزا با عجله به طرف کلاساشون میرفتن.

به بند کیف عزیزش چنگ زد و تلاش کرد بین جمعیت رو ببینه وقتی که داشت در حال راه رفتن دنبال دفتر میگشت که توسط تعداد زیادی آدم به کنار هل داده شد.

'مرد، آمریکایی ها هیچ دلسوزی و رحمی ندارن.'

هری با آشفتگی فکر کرد در حالی که دنبال دفتر میگشت و یهو قدماشو گم کرد و با کس دیگه ای برخورد کرد. هری با باسن روی زمین افتاد ولی مثل این که تصادف خسارت های بیشتری به اون یکی پسر زده بود، کسی که روی زمین بود و تلاش میکرد برگه هایی که هری از دستش انداخته رو جمع کنه.

" اوی! میخوای معذرت خواهی کنی رفیق؟"

پسر مو بلوند پرسید کسی که از لهجه ی واضحش به نظر میرسید ایرلندی باشه. هری ببخشیدی زیر لب زمزمه کرد و زانو زد تا بهش برای جمع کردن کاغذا کمک کنه ولی یه سری از آدمای توی راهرو تصمیم گرفتن با راه رفتن روی کاغذا این کارو براشون سخت کنن

"تو جدیدی؟ من نایلم!"

هری بلند شد و بعد از این که کاغذا رو به پسر داد خودشو مرتب کرد سرشو تکون داد و لپش رو از تو گاز گرفت

"آره من هری استایلزم. بازم ببخشید که خوردم بهت داشتم تلاش میکردم دفترو پیدا کنم ولی سخته"

صورت نایل غیر قابل خوندن بود، ولی بعد مثل روشن شدن چراغ، لبخنده بزرگی زد و چشای آبیش با هیجان درخشیدن. شخصیتش بیشتر از قبل بی ثبات به نظر اومد و ناگهان هری دیگه اونقدر ترسیده نبود، که همچین چیزی مثل معجزه بود. این حتما به خاطر این بود که نایل آمریکایی نبود.

How to steal: someone's boyfriend [Persian Translation]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora