امروز شنبه بود. نایل و لویی روی مبل نشسته بودن و نایل با سرعت خیلی زیادی داشت یه چیزی رو توی لپ تاپش تایپ می کرد و لویی تلویزیون می دید. نایل تقریبا سه روزه که توی خونه ی لویی زندگی می کنه و در طی این سه روز یه یخچال بزرگ به آشپزخونه اضافه شد و همچنین یه تلویزیون صفحه تخت خیلی بزرگ و جدید و خفن در اتاق پذیرایی و یه ترامپولین فاکی در حیاط پشتی...
لویی حتی سعی نکرد به نایل بگه که این چیزا رو نخره چون اون پسر هیچ علامتی از اینکه داره به حرفای لویی گوش میده از خودش نشون نمی ده... در حقیقت اصلا به اینکه لویی داره چی میگه توجه نمی کنه.
در هر حال، لویی عاشق تلویزیون شده و همین تلویزیون دلیل اینه که لویی طی سه روزه عاشق فیلم و سریال شده!نایل به صورت غیرقانونی یه عالمه فیلم دانلود کرد و لویی و نایل قرار بود اون ها رو با هم ببینن. البته لویی، نایل رو بخاطر فیلم های دزد دریایی که دانلود کرده بود سرزنش کرد چون به نظرش اون فیلم ها مسخره بود ولی دانلودشون خیلی راحت بود چون تازه منتشر شده بودن... لویی برنامه ریزی کرده بود تا فیلم واندر وومن رو با نایل و النور ببینه و همچنین به نایل گفته بود تا یه کپی ازش بگیره تا النور متوجه نشه فیلم رو غیرقانونی دانلود کردن.
گال گدوت(بازیگر) خیلی خوشگل بود. لویی می تونست بخاطرش استریت بشه. اما بعد از اینکه کریس پاین وارد فیلم شد لویی فهمید واسه استریت بودن زیادی گیه.
لویی داشت از فیلم لذت می برد که صدای در رو شنید. واقعا حال نداشت از جاش بلند شه و بره د ررو باز کنه و دقیقا همون لحظه بود که صدای پای نایل رو شنید.
"نایل یه نفر داره در می زنه."
نایل از جاش پرید و لپ تاپش رو روی زمین گذاشت و از روی کاناپه بلند.
"من میرم بگیرمش. احتمالا پیتزاییه که سفارش دادم."
لویی سرش رو چرخوند و نایل رو نگاه کرد و خندید.
با صدایی هیجان زده گفت:"کی پیتزا سفارش دادی؟"
لویی گرسنه بود و واسه اینکه پاشه بره واسه خودش غذا درست کنه زیادی گشاد بود. و همون لحظه، فیلم به یکی از سکانس های مهمش رسید، پس حرف زدن درباره پیتزا لویی رو حسابی سر حال آورد.
نایل گفت:"چند دقیقه پیش." و بعد به سمت در ورودی رفت.
"تو یه فرشته ای."
نایل بلند خندید."این همونی نیست که وقتی دیروز ترامپولین رو آوردن گفتی."
لویی واقعا دوست نداشت به این فکر کنه که یه ترامپولین بزرگ دقیقا تو حیاط پشتی خونشه.
چشم هاش رو چرخوند و مشغول دیدن ادامه ی فیلمش شد. "خفه شو"
لویی در حال آنالیز فیلم بود و هنوز نتونسته بود به این نتیجه برسه که شخصیت منفی اصلی فیلم کیه که نایل برگشت.
YOU ARE READING
Wanted Housemates [L.S](Persian Translation)
Fanfiction[Completed] لویی به تازگی به همراه دوست پسرش یه خونه ی پنج خوابه خریده. ولی دوست پسرش بهش خیانت می کنه پس لویی اون رو از خونه پرت می کنه بیرون... با این حال خونه رو خیلی دوست داره و یه آگهی در اینترنت می ذاره تا بتونه این خونه رو با چند نفر شریک بشه...