well well well
یه عالمه چیز میز دارم بگم نصفشو اینجا می گم نصف دیگه اش رو پایین صفحه
اول از همه، گلنارا رو بیارین بالا =)
❌خطر نیمچه اسمات.❌
خب از اون جایی که مترجم (ومپایر) بسی تنگه. اسمات نمی نویسه و اسمات و حتی نیمه اسمات هم ترجمه نمی کنه
سوووو
این چپتر رو محد ترجمه کرده.
اگر محد رو نمی شناسین (شیم شیم شیم...)
محدثه، ایز یور کویین. دتس عال. mhd3_mb0odiعنی وی، عید لری شیپر ها هم پیشاپیش مبارک.
--------
لویی با تمام وجودش احساس گرما می کرد. تمام سلول های بدنش ادرنالین ترشح می کردن و این یکم عذاب آور بود.
هری فقط اون رو می بوسید و هیچ کار دیگه ای نمی کرد، خون لویی بیشتر و بیشتر می جوشید.
خب اصلا فایده ی بودن تو یه کلاب تاریک چی بود، وقتی که حتی نمی تونی طرف رو درست حسابی ببوسی؟!هری به صورت واضحی داشت لویی رو اذیت می کرد و کاملا می دونست این حرکاتش چه تاثیری روی بدن لویی می ذاره... با خبر بود اما با کشیدن لو، بین جمعیت ،کاملا سعی در نادیده گرفتنش کرد.
وقتی لویی سعی داشت خودش رو توی شلوار جین تنگش صاف کنه، هری خندید.
لویی زیرلب در حال بد و بیراه گفتن بود و کسی که شلوارای تنگ رو برای اقایون اختراع کرده لعنت می کرد. اون با این شلوارا فوق العاده به نظر می رسید اما برای نفس کشیدن دیکش مثل گوه بود.همچنین، لویی اصلا نمیتونه بی عدالتی رو تحمل کنه. و بی عدالتی، هری استایلز بود.
لویی شاید به اندازه ی کافی مست نباشه اما قراره خوب به هری نشون میده که وقتی هورنیه، نباید باهاش در بیافته.
هری رو به سمت زمین رقص کشوند. چشماش به زین و لیام افتاد که اون طرف پشت بار نشسته بودن و همدیگه رو عین چی می بوسیدن. حقیقتا، تقریبا روی همدیگه بودن. اونم در ملا عام!
البته اون دو تا کلا بحثشون جداست.
اما لویی خوشحال بود که دارن خوب پیش میرن. اون از وقت هایی که دعوا می کردن خوشش نمی اومد. اون می تونه تصور کنه که چقدر میتونن موقع سکس عصبانیشون سر و صدا کنن. همین الان هم سکس معمولیشون به اندازه ی کافی پر سر و صدا بود
اما راجع به اون ها بسه چون نوبت هری بود. هری ای که با نیشخند لعنتیش که مثل خدا بود بهش خیره شده بود.
YOU ARE READING
Wanted Housemates [L.S](Persian Translation)
Fanfiction[Completed] لویی به تازگی به همراه دوست پسرش یه خونه ی پنج خوابه خریده. ولی دوست پسرش بهش خیانت می کنه پس لویی اون رو از خونه پرت می کنه بیرون... با این حال خونه رو خیلی دوست داره و یه آگهی در اینترنت می ذاره تا بتونه این خونه رو با چند نفر شریک بشه...