سلام دوستان، ممنون بابت ووت و کامنت های چپتر قبل x
همونطوری که قبلا گفتم، این چپتر آخره ولی نویسنده بعد از یک مدت، یه اسپشل چپتر نوشت... پس در حقیقت این چپتر آخر نیست!
هنوز یک چپتر دیگه باقی مونده فف رو از لایبرریتون پاک نکنین
و اینکه خدمتون عرض کنم، با توجه به اینکه عده ی زیادی از ریدر ها اول و اخر هر چپتر (کسشرای مترجم) رو نمی خونن، من این جمله ی بالا رو یه جا وسط متن می گم تا یه دفعه به خاطر اسم چپتر نزنن ففو از لایبرری پاک کنن و چپتر اخر رو از دست بدن.
ته این چپتر هم یه چیز گفتم بخونین=| درباره ی پارت اخره.
---
وقتی که بابای لویی، اون و مامانش رو ترک کرد، لویی فقط چند سالش بود... اون هنوز هم درباره ی اون زمان کابوس می بینه. وقتی که مامانش رو زمین نشسته بود و التماس می کرد تا باباش ترکشون نکنه...و این اتفاق وحشتناک یک چیز بزرگ رو به لویی یاد داد. اینکه هیچکس تا وقتی که خودش نخواد، پیش تو نمی مونه.
البته لویی تبدیل به یک آدم خشک که فقط به انواع رابطه ها فحش میده نشده بود! اما درباره ی این موضوع به شدت دقت می کرد و همیشه حواسش به آدم هایی که نزدیک خودش نگه می داشت بود...
چون لویی می دونست، اگر یک فرد اون ترک کنه، قضیه چقدر دردناک و سمی میشه.اصلا سکس داشتن با یه نفر یه طرف، اعتماد کردن به شخصی که مطمئنی بهت اسیب نمیزنه یه طرف دیگه!
و همه ی این ها برای وقتی بود که هنوز با کایل ملاقات نکرده بود. کایل، اولین فردی بود که نگاه لویی رو به سمت خودش جلب کرد. البته که لویی خیلی سعی کرد تا با احتیاط باهاش ارتباط برقرار کنه و کم کم اون رو بشناسه اما شخصیت کایل و رفتار های تحریک کننده اش لویی رو دیوونه می کرد. لویی عاشق حرف های شیرین و قشنگی بود که کایل بهش می گفت و باعث می شد تپش قلب لویی بیشتر بشه.در حقیقت رفتار، حرکات و حرف های عاشقانه و شیرین کایل، این تفکر رو توی مغز لویی فرو کرد که آدم ها همیشگی ان و هیچوقت قرار نیست ترکت کنن.
اما خب، کایل اون رو ترک کرد و داستان لویی و اون عوضی، این طوری به پایان رسید.
مردم فقط اون اول ها حواسشون به همه چیز هست و با احتیاط آدم های اطرافشون رو انتخاب می کنن. اما وقتی چند سال بگذره وشرایط فرد تغییر کنه، همون آدم ها تبدیل به خیانتکار های عوضی می شن، طوری رفتار می کنن که انگار تو، براشون چیزی به جز یه هرزه ی مجانی نبودی و در عین حال، عین یه زالو ازت تغذیه می کنن.
پس، محافظت از قلبون دربرابر شکست های عشقی احتمالی، نه تنها یه عیب و جوگیربازی نیست، بلکه یک راه حفاظتی غریزیه.
أنت تقرأ
Wanted Housemates [L.S](Persian Translation)
أدب الهواة[Completed] لویی به تازگی به همراه دوست پسرش یه خونه ی پنج خوابه خریده. ولی دوست پسرش بهش خیانت می کنه پس لویی اون رو از خونه پرت می کنه بیرون... با این حال خونه رو خیلی دوست داره و یه آگهی در اینترنت می ذاره تا بتونه این خونه رو با چند نفر شریک بشه...