شرط عاپدیت
+180 votes
+200 comments
لویی با یه احساسی که انگار یه قرنه خوابیده، بیدار شد اما وقتی به ساعت نگاه کرد دید که تقریبا فقط شیش ساعت گذشته. تازه اینطوری نبود که کل این شیش یا هشت ساعت رو خوابیده باشه اما ظاهرا انقدری به لویی انرژی داده بود تا خوشحال باشه... حتی با وجود بدن دردی که داشت... البته این درد خوب بود.
لویی، بالاخره سکس کرده بود.
فاک اره!
و اون سکس با هری استایلزِ بی نظیر، پرفکت، جذاب و دوست داشتنی بود. و لویی دقیقا همین الان متوجه شد که این مرد پرفکت و بی نظیر، الان کنارش دراز نکشیده.
فاک نه!
لویی سعی کرد خیلی ناراحت نشه چون توقع داشت وقتی از خواب بیدار میشه هری کنارش خوابیده باشه تا بتونه یکم قربون صدقه ی دوست پسر سکسیش بره.
پس فوری چرخید تا یه نگاه به اتاق بندازه تا ببینه هری اونجاست یا نه... و بله! هری در حالی که فقط یه باکسر پاش بود، کف زمین افتاده بود.
لویی با گیجی پرسید:"هری؟ روی زمین چیکارمی کنی؟"
بعد از دیدن هری احساس بهتری پیدا کرد چون قطعا اگر اول صبح دوست پسر جذابش رو توی اتاق نمی دید خیلی ناراحت می شد...
هری پوفی گفت و توضیح داد:"داشتم حرکات یوگا انجام می دادم که یک دفعه افتادم."
لویی خندید و کمی خودش رو از روی تخت بلند کرد تا بتونه کل بدن هری رو ببینه."فکر می کردم تو یوگا استادی. چرا افتادی؟"
هری یه چشمک اغراق امیز به لویی زد و در حالی که سعی می کرد دوباره به پوزیشن یوگاش برگرده گفت:"چون با دیدن بدن لخت تو حالم دگرگون شد."
لویی نتونست جلو خودش رو بگیره تا نپرسه:" تو خیلی عجیبی. چرا تحریکت کردم؟"
هری به سختی جواب داد:"بدنت بی نظیره."
"چرا باکسر پوشیدی؟ فکر می کردم باید لخت یوگا انجام بدی."
هری پوزخندی زد و گفت:"لازم نیست واسه اینکه من رو لخت ببینی از یوگا استفاده کنی." و بعد یه حرکت یوگای جدید رو شروع کرد و کل بدنش رو فقط با دست هاش نگه داشت.
لویی وقتی هری رو دید که روی دست هاش ایستاده، از تعجب چشماش گرد شد و البته یکمم هورنی شد.
لویی سرفه کرد و دیکش رو که داشت کم کم سفت می شد، با ملحفه پوشوند. "تو بعد یه شب سکس زیادی گستاخ شدی."
هری چند تا نفس عمیق کشید، به تمرکز بر روی یوگاش ادامه داد و سعی کرد به تمام احساساتی که در این حالت بهش دست میده فکر کنه:"افکار دیوونه کننده، ترک مادیات، تغییر زندگی در جهت مثبت-"
YOU ARE READING
Wanted Housemates [L.S](Persian Translation)
Fanfiction[Completed] لویی به تازگی به همراه دوست پسرش یه خونه ی پنج خوابه خریده. ولی دوست پسرش بهش خیانت می کنه پس لویی اون رو از خونه پرت می کنه بیرون... با این حال خونه رو خیلی دوست داره و یه آگهی در اینترنت می ذاره تا بتونه این خونه رو با چند نفر شریک بشه...