[13.]

4.3K 816 727
                                    

این پارت تقریبا دو برابر پارت های دیگه است...پس لطفا ووت و کامنت یادتون نره XX

-------

قبلا وضیعت عجیب بود اما الان، حتی بد تر هم شده بود.

لویی اولش متوجه نشد قضیه از چه قراره، اما وقتی نایل به حسودی کردن هری اشاره کرد، فهمید لویی باعث شده همخونه ی دراز و کله فرفریش به شدت به نایل حسادت کنه.

باشه. لویی یه حس هایی به هری داشت... ولی خب خیلی جدی به نظر نمی اومد.

لویی می دونست در زندگیش روی ادم های زیادی کراش زده و تقریبا اندازه ی موهای سرش، با ادم های مختلف رویاپردازی کرده. خب لویی هم ادم بود دیگه! دلش می خواست خودشو با کراشاش تصور کنه! اما سوال اصلی اینجا بود که هری دقیقا چه مشکلی داشت که لویی نمی تونست مثل بقیه به اون مرد نگاه کنه؟! چه چیزی اون مرد فرفری رو متفاوت می کرد و باعث می شد جزئی از لیستِ 'شوهر های اینده' لویی نباشه؟! لویی می دونست برنامه اش واسه اینده چیه...پیدا کردن یه شوهر مناسب و بچه اوردن به اندازه ی یه تیم فوتبال...لعنتی. لویی اینارو با اون کایل عوضی و البته کریستوف، پدر خانواده، تصور کرده بود...

لویی از خودش خجالت می کشید که انقدر تو انتخاب مرد ها افتضاحه...همه ی اونا یه قاعده و الگویی رو دنبال می کردن و اون هم از عوضی به عوضی تر بود...لویی یه سلیقه ی وحشتناک تو انتخاب مرد ها داشت و واقعا می ترسید هری هم مثل بقیه تو زرد از اب در بیاد...اما هری واسه تمام این صفت های بد، زیادی مهربون بود...

باتوجه به این چند ماهی که اون ها با هم زندگی می کردن، لویی می تونست با جرئت بگه، هری واقعا آدم خوبیه.... شاید یکم کسخل باشه و یه تخته اش کم باشه اما آدم خوبیه. لویی یک بار داشت فکر می کرد دلیل خنگ بودن هری چیه و راستش به تنها چیزی که رسید این بود که شاید وقتی کوچیک بود از دست مامانش افتاد زمین و سرش خورد به یه جای تیز.

به هر حال، قضیه ی اصلی این بود که لویی، کاملا به خوب بودنِ هری مطمئن بود و البته که مشکلی با لاس زدن با همچین ادمی نداشت...

اما دقیقا اینجا، جایی بود که قضیه یکم پیچیده می شد.

هری لویی رو وقتی که رفته بود تو حالت نینجاییش دیده بود... هری دید که لویی نشسته رو شکم نایل و داره می خنده...اما در حقیقت لویی داشت نایل رو با بالشت کتک می زد...لویی واقعا از رفتارش شرمنده بود چون اون روز، هری واقعا ناراحت به نظر می رسید.

لیام، زین، هری و لویی توی اتاق پذیرایی نشسته بودند و به اجبار هری، داشتن یه فیلم کمدی خیلی قدیمی می دیدن...قضیه از اونجا شروع شد که هری یکی از دیالوگ های فیلم رو نقل و قول کرد و وقتی دیدن پسرا عین پشم دارن نگاهش می کنن فوری رفت طبقه ی بالا و یه کپی غیرقانونی از فیلمی به اسم "قانوناً بلوند" رو اورد.

Wanted Housemates [L.S](Persian Translation)Where stories live. Discover now