سلام بچه ها، ومپایر اینجاست! امیدوارم حالتون خوب باشه و بلا بلا بلا.
آقا یک ساعت پیش نویسنده ی وانتد به مناسب این روز هایی که کل جهان با کرونا درگیره، یه پارت کوتاه آپدیت کرد. منم که وسواس دارم واقعا دلم نمی خواست ترجمه ی فارسی وانتد نسبت به اصلیش ناقص باشه -_-
خلاصه که آره. امیدوارم هنوز وانتد رو تو لایبرریتون نگه داشته باشین.
استریم کردن Heartbreak Weather و Walls رو فراموش نکنید xx
--------
لویی در حال تمیز کاری و ضد عفونی کردن خونه بود که صدای در رو شنید. بلافاصله در باز شد و به دنبالش صدای آشنایی به گوش رسید.
هری از درگاه خونه داد زد:"سلام لویی! من برگشتم خونه." لویی فوری سرش رو چرخوند و نگاهش رو به سر تا پای هری دوخت.
فوری به دست های هری نگاه کرد تا ببینه چی خریده و با عجله پرسید:"تونستی دستمال توالت بخری؟"
هری خندید و بسته ی شش تایی دستمال توالت رو از توی پلاستیک خرید بیرون آورد و با لبخندی از روی غرور گفت:"آره تونستم. یه خانم سخاوتمند گذاشت یکی از بسته های دستمال توالتش رو بگیرم."
لویی اخم کرد و دست به سینه ایستاد:"چطوریه که تو تونستی همینطوری یه بسته بگیری ولی من مجبور شدم با اون زنیکه ی بی ادب دعوا کنم."
هری به لویی که کلافه شده بود لبخند زد و گفت:"چی درباره ی گارد گرفتن در برابر مردم گفته بودم؟"
لویی با به یاد آوردن قضیه ی دستمال توالت عصبانی شد و زیر لب غرغر کرد:"زنیکه هرزه کل دستمال توالت ها رو برداشته بود و سبد خریدش کاملا پر بود!"
مردم به معنای واقعی پنیک زده بودن و رسما داشتن برای یک سالشون دستمال توالت می خریدن... که این واقعا عجیب و مسخره بود.
چون مسلما دستمال توالت نمی تونه شبیه یه شوالیه آدم رو از دست این ویروس مسخره نجات بده.
YOU ARE READING
Wanted Housemates [L.S](Persian Translation)
Fanfiction[Completed] لویی به تازگی به همراه دوست پسرش یه خونه ی پنج خوابه خریده. ولی دوست پسرش بهش خیانت می کنه پس لویی اون رو از خونه پرت می کنه بیرون... با این حال خونه رو خیلی دوست داره و یه آگهی در اینترنت می ذاره تا بتونه این خونه رو با چند نفر شریک بشه...