darkcat: هنوز دارم با خانوادم زندگی میکنم، نمیتونی فرار کنی بیای اینجا این موردو فراموش کرده بودم :(
wiccat: من تنها زندگی میکنم جیگر ( ˘ ³˘)♥ خودتو بسپار به من
darkcat: دلم واسه اونی که قراره باهات رل بزنه میسوزه انگار قراره انفجار بیست و پنج سالو تحمل کنه. بیچاره.
wiccat: این جریان دلم واسه کسی که قراره باهات باشه میسوزه رو دو روزه هی داری مطرح میکنی اینقدر ضایع نکن که منو میخوای جونگینا~
darkcat:
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
اگه واسم از اینا بخری شاید در موردش فکر کنم
wiccat: ...اوه تو واسم از اینا بخر من کلا فراموشت کنم ^o^
darkcat: جدی؟
wiccat: البته که نه، دیوونه ای مگه لازمه از اینا یه تریلی بخورم برم تو کما تا تو رو فراموش کنم
darkcat: البته یه تریلی از اینا میتونم بخرم برات (◐.̃◐)
wiccat: خرج و مخارج بچه هامونو واسه همچین چیزایی نباید تلف کنی جونگینا چطور پدری هستی تو بلا گرفته؟ *صدایش را مثل سلیطه ها نازک میکند*
darkcat: بعضی وقتا احساس میکنم جدی جدی با یه موضوع اسکیزوفرنی رودر رو ام ⊙.⊙
wiccat: واسه ایموجی استفاده کردنم مسخرم میکردی میگفتی بچگونس ولی خودتم داری استفاده میکنی که
darkcat: !اونی که ۲۲سالشه منم، مرغ پیر
wiccat: لزومی نداره هی سنمو بهم یادآوری کنی، مامانم به حد کافی داره این کارو انجام میده☹️ «۲۵سالته هنوز ازدواج نکردی» «۲۵سالته، بچه های همکلاسیات دارن میرن مدرسه» «۲۵سالته یه شغل با حقوقثابت پیدا نکردی» «۲۵سالته ولی هنوزم قدت کوتاهه، هاهاها»~ این خنده ی آخرش همیشه مو به تنم سیخ میکنه -_-
darkcat: فکر میکردم از خونه انداختنت بیرون
wiccat: بابام گفت «دیگه نمیتونم خرج شیکم تورم بدم برو خانواده ی خودتو تشکیل بده» منم قسمت «برو» شو عملی کردم نوبت به عملی کردن قسمت «خانوادتو تشکیل بده » رسیده
darkcat: به نظر میاد زیاد تو عملی کردن اون قسمت موفق نیستی (◐.̃◐)
wiccat: ببین من تمام تلاشمو کردم درسته تو ۱۷ مورد اول یه سری مشکلاتی وجود داشت ولی تو هجدهمین مورد واقعا دلیلی نداشت درخواست ازدواجمو رد کنه!
darkcat: میخوام بپرسم این یه مورد چه فرقی با بقیه داشته ولی مطمئن نیستم بخوام جوابتو بشنوم
wiccat: تو بقیه ی موارد ممکنه زیاد عجله کرده باشم ولی تو هجدهمین مورد، درخواست ازدواجمو تو همون دیدار اول مطرح نکردم
darkcat: خدای من یتینمطاطمسس تو دیوونه ای!
wiccat: چیه خب؟ مگه تو فیلما همین کارو نمیکردن...
darkcat: در این مورد به یه آموزش اساسی نیاز داری میتونم کمکت کنم~
wiccat: پس تو بختم اینم بوده که از یکی که سه سال ازم کوچیکتره درس زندگی و روابط یاد بگیرم خدایا دیگه بیشتر از این تحقیرم نکن جونمو همینجا بگیر!
darkcat: بنظرم شرایطت جوری نیست که بخوای ردش کنی
wiccat: ...تو جداً
darkcat: چی؟
wiccat: جدا مرد زندگی هستی، باید باهات ازدواج کرد (♥ω♥*)