wiccat: یه آدم نرمال باید میپرسید که آدرسمو از کجا پیدا کردی!؟
darkcat: از اونجایی که میدونم آدم نرمالی نیستی چنین زحمتی به خودم نمیدم😂 ولی میخوام بپرسم اون آدرسی که عوض آدرس خودت به پست دادی رو از کجا پیدا کردی
wiccat: آدرس خیلی قشنگیه اعتراف کن ژتپژمژ
darkcat: خیابان پلشتی چی بود آخه ککک خیلی ضایع بود من در آوردی بودنش
wiccat: به نظر میاد اداره ی پست چندان توجهی به این مسئله نداشته
darkcat: کاش عن میفرستادی منم شکایت میکردم ازشون ،اینجوری پول خوبی به جیب میزدم
wiccat: شورشو در نیار دیگه😒 البته اگه بخوای میتونم بفرستم *_* میدونی که خیابان پلشتی هنوزم واسه ماست *_*
darkcat: اگه همچین کاری بکنی سه سال میرم تو انزوا ⊙︿⊙
wiccat: پس بنظرم بهتره نکنم همچین کاری ⊙︿⊙
darkcat: بنظر منم بهتره نکنی ⊙︿⊙
wiccat: میتونم مستقیما لومی رو بفرستم واست به هر حال اونم یه تیکه ی کوچولوی عنه~.~
darkcat: لومی گربه ی مامانت بود؟
wiccat: بله دلبندترین فرزند مادرم تشریف دارن
darkcat: منم اگه بودم اونو بیشتر دوست داشتم
wiccat: ببین یه دلیل دیگه بخاطر اینکه گربه هارو دوست نداشته باشم
darkcat:
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
چطور همچین موجوداتی رو دوست نداری، بفرما توضیح بده میشنویم
wiccat: حیوونه رسما داره زندگی رویایی منو تجربه میکنه
darkcat: ازت فاز گوله های عشقو میگیرم که احساساتشونو خیلی شدید بروز میدن، درسته؟
wiccat: بنظرم من فاز همسران ایده آل رو دارم （^ω^）
darkcat: بنظرم تو فاز همسران هیولا رو داری ^o^
wiccat: هیولای کوکی باشه لطفا -_-
darkcat: میدونستی بهترین کوکی ها رو تو خونمون من میپزم o.O
wiccat: خدایا شکرت~ کیمچی منو دوست دارن بیشتر
darkcat: تصور خوردن کوکی بعد از کیمچی یخورده عجیبه الان
wiccat: اگه قراره باهم باشیم میتونم دوتاشو همزمان هم بخورم
darkcat: کیونگسو به نظر اصلا خجالتی نمیای چرا تا حالا خودتو بهم نشون ندادی؟
wiccat: میدونی که من استاکر منحرفتم فلان بهمان نمیخواستم معذبت کنم هیچوقت قبل از اینکه به صورت فیزیکی وارد زندگیت بشم منتظر میمونم که تو اینو ازم بخوای در واقع قبل از اینکه وارد زندگیت بشم بهت حق انتخاب میدم یا به عنوان یکی که باهاش چت میکردی باقی میمونم یا به عنوان دوستت
darkcat: «دوست»... استفاده از این کلمه بهت نمیاد
wiccat: نمیتونی یکی رو با زور عاشق خودت کنی ،در این مورد کاری از دستم ساخته نیست
darkcat: وقتی دختری که دوسش داشتی علیهت شکایت کرد این تصمیمو گرفتی احیانا؟ نطجسستنسم
wiccat: جونگین... گاهی فکر میکنم یه اوسکل خوشتیپی اون شوخی بود -_-
darkcat:! از کجا باید میفهمیدم شوخیه
wiccat: اصلا بر فرض که یکی بخاطر ایجاد مزاحمت ازت شکایت کرده و کارتون به دادگاه کشیده بعدش با یکی آشنا میشی و حرف میزنی که طرف فکر میکنه تو یه مزاحم منحرفی تو چنین وضعیتی میای بهش توضیح بدی دقیقا به چه علتی یقه ی دختر مردمو ول نکردی؟
darkcat: فکر کردم شاید از اون تیپایی که میخوان گذشته ی تاریکشونو همون اول صادقانه تعریف کنن
wiccat: جداً یه اوسکول خوشتیپی :(
darkcat: پس اون جریان هجده بار جواب رد شنیدنتم شوخی بود؟
wiccat: اون یه مورد نه خدایی :( میتونم بعدا واست مفصل توضیح بدم
darkcat: ببین باز حرفو مث عن گذاشتی کف زمین
wiccat: اینا شیر آب هایی ان که واسه زمان ملاقات رو در رومون باز گذاشتم یه روز اون سطل پر میشه جونگینییی~
darkcat: فقط یه مسئله در مورد اینکه «پس از پر شدن سطل ها چه کنیم؟» مطرحه
wiccat: یا یه سطل جدید بر میداری ...
darkcat: یا یه راهی پیدا میکنی که شیر آبو ببیندی قبل از پر شدن سطلت
wiccat: ولی من یادمه که جوابش اینجوری نبود آخه !
darkcat: جواب خودمونو ساختم، بد شده؟ ʕ•ᴥ•ʔ
wiccat: جونگین... جدی واسه قلبم خوب نیستی...
darkcat: نمیخوام سکته ی دوبل بدم بهت ولی چون الان بحثش باز شده میخوام بگم از حرف زدن با تو معذب یا ناراحت نمیشم میخوام باهات دوست یا یه چیز دیگه ای بشم، نمیدونم. فکر کنم بخاطر اینکه جوابشو بفهمم هنوز خیلی زوده میدونی که ،برای این تصمیم اول باید ببینمت و خودتم میدونی که بحث قضاوت از سر ظاهر نیست.
