😽2😽

2.2K 454 83
                                    

_ ۱۹:۵۹ _

wiccat: نیم ساعته منتظرتم کجایی؟

darkcat: تا جایی که یادمه قرار نذاشته بودیم؟

wiccat: حتما واجبه یه قرار خاصی بذاریم؟
خودت باید تو همون ساعت میومدی همون کافه😑
بگذریم. چون خوش قیافه ای میبخشمت😑
این رابطه فقط بخاطر درک بالای من ادامه داره😑

darkcat: رابطه؟

wiccat: عه مگه خبر ندادم بهت؟
دقیقا۲۴ساعت و ۳۳دقیقه و۲۴ثانیه اس که مال منی~

darkcat: ...مشکلاتت...خیلی...جدّیه

wiccat: هر کسی مشکلات خودشو داره🙄

darkcat: مال تو شیزوفرنی عه، مگه نه؟

wiccat: چه شیزوفرنی ای؟
من شیزوفرنی ندارم
میتونی از گربه ی جهش یافته ی مامانم، لومی بپرسی

darkcat: جهش یافته؟
پروازم میکنه؟😒

wiccat: نه بابا
اگه کله گنده نبود شاید میتونست پرواز کنه.
وقتی میگم کله گنده شوخی نمیکنم، واقعا سرش خیلی بزرگه

darkcat: چرا آخه؟
مریضه؟

wiccat: آره
مغزش زیادی رشد کرده واسه همین جمجمه اش خیلی بزرگ شده
هرچند اگه ببینیش بی مغز ترین موجود روی زمینه
وقتی میخواد از ظرف غذاش چیزی بخوره سرش سنگینی میکنه میفته تو ظرف
بعد تو همون حالتم خوابش میبره.

darkcat: بمیرم خب (╥_╥)

wiccat: !خدای من
بهم نگو که از اون آدمای دیوونه ی گربه ای

darkcat: هستم ولی به گربه ها آلرژی دارم

wiccat: آخیش خیالم راحت شد
معلومه خدا خیلی دوستت داره ^o^ لول

darkcat: این موضوعی نیست که بتونی باهاش شوخی کنی

wiccat: خدای من
تو واقعا جدی ای⊙_⊙

darkcat: بله هستم ( ̄^ ̄)

wiccat: متاسفم (ㄒoㄒ)

darkcat: مامانت چرا وقتی یدونه گربه داشته دومی رو هم گرفته؟

wiccat: !گربه ی دیگه ای نداره که
یه لحظه...
امکان نداره منظورت اون چیزی باشه که فکر میکنم، مگه نه؟!

darkcat: نمیدونم که
مگه به چی فکر کردی پیشی کوچولو؟ (◐.̃◐)

wiccat: به سری خوابایی که دیشب در موردت دیدم یه ژانر جدید اضافه کردی، الان خوشحالی؟

darkcat: !سیکتیر

wiccat: خودمم یه همچین برنامه ای دارم😈

darkcat: قبول، حقم بود

_ ۲۰:۳۰ _

MEOW ≧(^ω^)≦   Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz