😽19😽

1.4K 367 43
                                    

_ 20:33 _

darkcat: کیونگسو
کیونگسوووو
دو کیونگسوووو!

wiccat: بفرما؟

darkcat: چرا میبینی و جواب نمیدی؟

wiccat: چونکه...
آه نمیدونم!

darkcat: آدمو دیوونه نکن کیونگسو
میگم میخوام ببینمت جواب نمیدی
الانم پی ام میدم سین میزنی جواب نمیدی؟ مشکلت چیه؟!

wiccat: جونگین من انگار زیاد واسه این آماده نیستم

darkcat: یعنی چی آماده نیستم؟
مگه تو نبودی که میگفتی هر وقت من حاضر باشم میای تو زندگیم ظاهر میشی؟!

wiccat: آره اما الانم انگار من‌ آماده نیستم

darkcat: کی احساس آمادگی میکنی؟

wiccat: نمیدونم

darkcat: یعنی چی نمیدونم آخه
یعنی چی نمیدونمممم

wiccat: جونگین ببین، واقعا نمیدونم چرا اینجوری شده
من از همون اولش در مورد دیدارمون خیالپردازی کردم هی
اما تو یهویی گفتی واقعا همینو میخوای و من خیلی به هم ریختم
از سر تا نوک پا دارم میلرزم

darkcat: ولی میخوام ببینمت خو

wiccat: منم میخوام
ولی من‌ یه مدت صبر کردم، فکر کنم الانم وقتشه تو صبر کنی، متاسفم

darkcat: تا زمانی که تو احساس آمادگی کنی چند کیونگسو قراره قلب منو بپوکونن؟
مسئولیتشو به عهده میگیری؟

wiccat: چند کیونگسو؟
بازم؟!

darkcat: آره -_-
دوباره -_-

wiccat: ایندفعه هم لابد یه ۵۶ ساله ی بازنشسته ای چیزی بوده

darkcat: نه یه پسر دانشجو بود به ظاهر

wiccat: حد وسط نداریا
دانشجو شو از کجا پیدا کردی؟

darkcat: از کافه ای که امروز رفته بودم
اونقدر کیونگسو با اون ویژگیایی که تو گفتی وجود داره که میخوان احتمالا دیوونم کنن!

wiccat: صبر کن
نکنه قبل از اینکه بهم پی ام بدی پسره رو دیدی؟

darkcat: امیدوارم ایندفعه هم بهونه نکنی
که «چون یکیو شبیه من دیدی میخوای واقعا منو ببینی پس نمیام»!

wiccat: نه البته که اونجوری نمیگفتم
ولی...
خدای من جونگین تو خیلی خنگی یجظچو

darkcat: چرا من الان خنگ شدم؟
اینکه تموم کیونگسو های مملکت به پست من میخورن تقصیر منه؟!
قبول دارم یکی زیادی پیر بود یکی زیادی جوون، ولی خب آدم مشکوک میشه دیگه

wiccat: باز میگه جوون نسسنکسسذسم

darkcat: خب میخوای چی‌ بگم؟
نکنه پسره یه پیرمرد شصت ساله ی بچه نما بوده؟!
نمیدونم اینم ممکنه الان که بهش فکر میکنم O_o

MEOW ≧(^ω^)≦   Où les histoires vivent. Découvrez maintenant