VOTE
.
.
از اتاق بیرون اومدم و وسایلمو پس گرفتم سمت اتاقم رفتم
اطراف و دید زدم , اینجا معمولا راهرو ها خلوته و کسی زیاد بیرون نمیپلکهسریع وارد اتاقم شدم
در رو قفل کردم چون من بد شانس تر از اونم که بخوام بهش اطمینان کنم
شلوارمو دراوردم چیزی که پامه شبیه شورته اما درواقع چیزیه که دیشب دوختمش تا بتونم گوشیمو توش جا بدمگوشیمو بیرون اوردم و شلوارمو دوباره پوشیدم
وقتی حق نداری چیزی داخل ببری باید همینکارو بکنیاین خجالت اوره که گوشیمو بین پاهام جا دادم اما من به مدرک نیاز دارم ....
اینجا برخلاف قانونه که داخل اتاق ها دوربینی وجود داشته باشه پس من میتونم به این اعتماد کنم هرچند که قبلا همه جارو گشتم و اینجا کاملا امنه
........
کل این چهار سال و شش ماهی که هری رفته دنبال یه نقطه ی روشن تو زندگیم بودم
و حالا لئو بهم یه هدف داده نمیتونم ازش دست بردارمخیلی سنگ دلم اگه انقدر راحت از خانوادم دل بکنم!
اگه بدونم همه چیز ممکنه باعث بشه یه بلایی سرم بیاد ! و تنهاشون بذارم ... شاید منم بندازن اونجا و حافظه امو پاک کنن , یعنی شکنجه شدن? مگه با عقل جور در میاد , اینا که جاسوس نبودن , مامورای دولت بودن ... اصلا ن....:لویی!
با صدای جنسن از تو افکارم بیرون اومدم , حس میکردم یکی داره صدام میکنه ولی انگار ...
:بله?
:حالت خوبه? هزار بار از تو اشپزخونه صدات کردم , بیا شام بخور
کتابی که صد در صد الکی گرفته بودم دستمو رو میز گذاشتمو از جام بلند شدم
جنسن ایمی رو بغل کرده بود و اونو رو صندلی مخصوصش گذاشت و برامون شام و کشید
:خب , باز چه اتفاقی سر کار افتاده تو حواست اینجا نیست?
گونه ی ایمی رو بوسیدمو کارد و چنگالمو برداشتم
:هیچی , تو مهد که بچه های پررو , تو مرکز درمانی هم ادمای بی ازاری هستن , باحاله خوبهجنسن چند لحظه نگاهم کرد اما بعدش غذا خوردنشو ادامه داد
از کی انقدر دروغگو شدم!
ایمی دستشو تو غذاش برد که سریع دستشو گرفتم:لاو ! این کار خوبی نیست , دفه ی قبل گذاشتمت چون گاهی لازمه ولی الان دیگه داره عادتت میشه
ایمی لباشو جلو داد و دستشو از تو غذا کشید بیرون
شاید اگه مادر واقعیش بود مثل من بی رحمی نمیکرد !پلکامو رو هم فشار دادم و دست از غذا خوردن کشیدم , نه تنها به خودم که دارم به خانوادمم خیانت میکنم
YOU ARE READING
My sweet bullet [L.S]
Fanfiction❌complete❌ #larrystylinson Harry top ژانر : پلیسی _رومنس If you want to know what's going on, read the story