Part 04

3K 642 76
                                        


                      چهارم دسامبر




در روز چهارم دسامبر هر دوتا پسر داخل خونه به سر می بردند.
وقتی کولاک شدیدی شبانه رخ داد در با سدی از برف بسته شده بود.
خونه حال و هوای ابری گرفته بود و برف سفید همچنان به انباشته شدن ادامه میداد .
بکهیون با احساس سرما از خواب بیدار شد، فین فین کردن و عطسه هاش هر لحظه بیشتر میشد.
زمان و دما رو چک کرد اما وقتی دماسنج رو دید چشاش از حدقه بیرون زد.
منفی هشت درجه سیلیسیوس.!!
به بیرون از پنجره نگاه انداخت انتظار دیدن چیز خاصی رو نداشت اما تنها چیزی که به چشم میومد توده ی سفید و اما تاریک بود.
لباس بلند و پف دارش رو تنش کرد و دمپایی رو فرشی هاشو پاش کرد.
به سمت هال رفت بلکه متوجه هوای برفی بیرون بشه.

_ "صبح بخیر."

چانیول در حالی که قهوه درست میکرد گفت.

+"هی."

تنها چیزی بود که بکهیون تونست وقتی چشاش به منظره بیرون چسبیده بودن بگه.
چشماشو مالوند، چانیول ماگ اضافه ای برداشت و توش قهوه ریخت.
خامه ی کرمی و شکر هم به نوبت توش سرازیر شدن و این بخاطر این بود که بکهیون از هر چیزی که تلخ بود بیزار بود.
ماگ قهوه رو دستش داد.
بکهیون هم با خجالت پذیرفت و جرعه ای نوشید. شیرین بود، همون طور که دوست داشت و باز هم نوشید.
صدای باد که در اطراف کلبه زوزه میکشید به گوشش رسید و برف سفیدی  که حالا حالا ها قرار نبود دست از انباشه شدنش برداره مردمک های چشم هاش رو پر کرد.

+"فک کنم امروز داخل موندگار شدیم!"

بکهیون در واقع به خودش گفت.

_ "مگه چیکار میخواستی بکنی ؟؟"

پرسید و قهوه تلخش رو مزه مزه کرد.
بکهیون شوکه شد، تعجب کرده بود چون اولین باری بود که چانیول با هیجان درباره کاری که اون میخواست بکنه می پرسید. 

+"خب ما اینجا گرفتاریم چکار میتونم بکنم؟!"

ماگ قهوه اش رو برداشت و سمت هال رفت و روی کاناپه جایی درست رو به روی آتیشی که فریاد های از جنس هوای داغ میزد نشست.
چانیول  هم روی همون کاناپه نشست اما هیچ کدوم چیزی نگفتن.

_"خب... قبل از اینکه مجبور شم به اتاقم برگردم بهتره یه چیزی بگی."

بکهیون واقعا نمیدونست چی بگه ولی چون اون چانیول بود شاید میتونستن ویدیو گیم بازی بکنن.

+"ماریو کارت ؟!"
( مسابقه ویدویی ماشین سواری ...)
ایده ی بدی نبود.

_"باشه."

از جاش بلند شد، کنسول ویدیو گیم رو روشن کردو دسته رو دست بکهیون داد.
بکهیون بازی مورد نظر خودشو برای ضربه زدن به چانیول انتخاب کرد.

_"بازنده باید چیکار کنه؟؟"

چانیول منتظرانه پرسید.
البته که باید مجازاتی وجود داشته باشه.

⋆⋆✫ 24Days Of Baekhyun ✫⋆⋆Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ