ششم دسامبر
"امروز قراره کجا بریم؟"
مینسوک وقتی همه رو توی هال دید که بی حوصله تر از هر وقت دیگه ای دور هم جمع شدن به حرف اومد.
"بیاین بریم فروشگاه، برای یه هفته ی آینده غذا به اندازه کافی نداریم، پس بیاین دوباره بریم فروشگاه و یکم خرید کنیم."
کیونگسو درحای که از آشپزخونه بیرون میومد گفت.
"عالیه، بزن بریم."
جونگده مثل یه بچه ی خردسال از روی مبل پایین پرید، با نیش باز دست مینسوک رو گرفت و به سمت طبقه بالا به راه افتاد تا حاضر بشن.
+"شما پسرا بدون من برین."
بکهیون نالید، هنوز بخاطر درد قوزک پاش ناراحت بود.
"ولی کی قراره مراقب تو باشه؟"
کیونگسو با نگرانی پرسید.
_"من اینکارو میکنم."
چانیول خیلی غیرمنتظره داوطلب شد.
به نظر میومد کیونگسو اصلا بهش اعتماد نداشت، این از اخمی که بین ابروهاش نشسته بود مشخص بود ولی قبل از اینکه بتونه مخالفتی بکنه جونگین دستشو کشید و از هال خارج شدن و چند لحظه بعد دیگه توی کلبه نبودن.
+"فقط برو چانیول، تنهام بزار."
بکهیون که کمی جا خورده بود با گیجی لب زد.
_"نه."
با لحن قاطعانه ای رد کرد و اون هم روی مبل نشست.
×"بابای پسرا."
مینسوک و جونگده بالاخره از طبقه ی بالا پایین اومدن و بعد از خداحافظی از کلبه خارج شدن.
حالا بکهیون و چانیول دوباره توی کلبه تنها شده بودن.
هیچکدومشون کلمه ای حرف نمیزد، نکه نخوان فقط فضای مزخرفی ایجاد شده بود.
_"خب دوست داری چیکار کنی؟"
چانیول کسی بود که بعد از چند دقیقه خیره شدن به ترک های دیوار بالاخره سکوت رو شکست.
+"هیچکار."
بکهیون به خشکی جواب داد.
_"اما...."
+"ببین چانیول، اگه قراره باز منو با حرفات و کارات بازی بدی پس فقط دهنتو ببند و هیچکاری نکن."
بکهیون واقعا بستش بود، از جاش بلند شد و رو روی پای سالمش ایستاد.
تصمیم گرفت به اتاقش برگرده ولی قبل از اینکه بتونه قدمی برداره مچ پاش تیر کشید و از به سمت عقب افتاد.
خوشبختانه چانیول اونقدر سریع بود که با یه جهش دستش رو دور کمر بکهیون حلقه کرد.
بکهیون که انتظار افتادن رو داشت با این حرکت کاملا شکه شد.
هردو پسر مسخ شده به چشم های هم زل زدن. زمان انگار متوقف شده بود.
صورت بکهیون گر گرفته بود وقتی چانیول اون رو روی مبل برگردوند
BẠN ĐANG ĐỌC
⋆⋆✫ 24Days Of Baekhyun ✫⋆⋆
Lãng mạnبکهیون و چانیول دوستای دوران بچگی، طی یک اتفاق از هم متنفر میشن.! بعد از سالها دوری، خانواده هاشون تصمیم میگیرن این دوپسر رو باهم به یه کلبه وسط جنگل که خارج از سئولِ بفرستن تا به مدت ۲۴روز قبل از کریسمس باهم زیر یک سقف زندگی کنن و رابطه ی از هم پا...
