Part 13

1.9K 427 100
                                        

                    سیزدهم دسامبر








بعد از سه بار تکرار آلارم ساعت خواب، جونمیون بیدار شد و خاموشش کرد.
ساعت شش صبح بود. به بدنش کش و قوسی داد و از روی کاناپه بلند شد تا الویت های صبحگاهیش رو انجام بده: استفاده از خدمات سرویس بهداشتی.

بعد از انجام دادن کارهاش و شستن صورت و دندوناش راهش رو به طرف آشپزخونه در پیش گرفت که نگاهش به یادداشتی افتاد که روی یکی از بالشتک هایی که برای خواب ازش استفاده کرده بود تقریبا مخفی شده بود.

کاغذ رو برداشت و پیام روش رو خوند :
~ توی کابین منتظرتم ~

جونمیون درحالی که کت زخیمش رو گرفته بود و بوت هاش رو پاش کرده بود، سریع به راه افتاد.
بکهیون حتما تا حالا اون بیرون در انتظارش یخ بسته بود.
با عجله به سمت کابین به راه افتاد. آسمان هر لحظه روشن تر و روشن تر میشد.

×"بکهیوون... "

جونمیون بعد از کمی پیاده روی فریاد زد. صداش تو فضای باز و یخ بسته ی جنگل اکو شد.

+"بیا اینجا. "

بکهیون با شنیدن صداش در کابین رو باز کرد و منتظر ورود پسر بزرگتر موند.

جونمیون به طرفش رفت و وارد کابین شد.

×"خب، چرا میخواستی اینجا منو ببینی؟ "

جونمیون پرسید، حالا هر دو پسر روی کاناپه ی کوچیک نشسته بودن.

+"من اینجام تا جوابت رو بدم. تو، من تو را انتخاب کردم جونمیون. "

بکهیون با لبخند گفت.
پسر بزرگتر انگار اصلا انتظار همچین چیزی رو نداشت چون تا چند لحظه با شوک به صورت خندان بکهیون زل زده بود.

×"جدی میگی؟ جوابت مثبته؟ "

میخواست که مطمئن شه، به گوشاش اعتماد نداشت.

+"اره... "

بکهیون با خوشحالی زمزمه کرد.
جونمیون لبخند پر از رضایتی زد و به پسر جوونتر نزدیک شد تا بغلش کنه.
بکهیون رو محکم به آغوش کشید و با خوشحالی ای که قلبش رو پر کرده بود بوسه ای به شونش زد.
وقتی از آغوش هم خارج شدن صورت هاشون فقط چند سانت باهم فاصله داشت.

×"اجازه دارم؟ "

پسر بزرگتر برای قدم بعدی اجازه گرفت.
بکهیون با خجالت موافقت کرد بنابراین جونمیون فضای بینشون رو پر کرد و لبهاشون برای اولین بار همدیگر رو لمس کردن.
از اونجایی که فقط هفت ثانیه طول کشید، پس بوسه ی خالصانه ای بود.
جونمیون پیشونیش رو به پیشونی بکهیون تکیه داد.

×"نمیتونی حتی تصورش رو بکنی از کی تا حالا منتظرش بودم. "

جونمیون قبل از اینکه دوباره به لبهای بک بوسه بزنه، نفسش رو با هیجان بیرون داد...



⋆⋆✫ 24Days Of Baekhyun ✫⋆⋆Donde viven las historias. Descúbrelo ahora