Part 23 🔞

2.6K 410 28
                                        

                 بیست و سوم دسامبر


_" فکر کردی داری چه غلطی میکنی؟"

ساعت دوازده شب بود. نفس تو سینه ی بکهیون حبس شد وقتی دستای چانیول دور مچش حلقه شدن.
نگاهش رو به سمت پایین سوق داد و صورت دردمند چانیول رو دید.

_" بکهیون... "

چانیول با صدای خشدارش غرید.
بکهیون یک آن با نگاه کردن توی چشم های چانیول ترس برش داشت. چشم هاش انگار شاکی بودن.

+" م.متاسفم... نتونستم جلوی خودمو بگیرم.... "

بکهیون با شرمندگی زمزمه کرد و خواست از روی چانیول کنار بره که چانیول محکم تر نگهش داشت.

_" کجا داری میری؟ داری میری که از مشکلی که درست کردی فرار کنی؟ "

بکهیون تقریبا از شرمندگی قرمز شد اما خوشبختانه چانیول نمیتونست تو اون تاریکی رنگ عوض کردنش رو ببینه.
جو بینشون افتضاح شد، البته برای بکهیون که مچش حین کار بی شرمانش گرفته شده بود.
محض رضای خدا، اصلا به چه دلیل کوفتی ای انقدر هورنی شده بود.

_"قصد نداری تکون بخوری؟ "

بکهیون همچنان همونطور نشسته بود.

_"خوبه، فکر کنم خودم باید انجامش بدم. "

چانیول با نیشخند از حالت دراز کش دراومد و پشتش رو به تاج تخت تکیه داد.
دستش رو دور پسر روی خودش حلقه کرد و اونقدر جلو کشیدش که فقط چند اینچ بین سینه هاشون فاصله موند.
دستای چانیول روی لپای باسن بکهیون بود و به حالت مالش از هم بازشون میکرد.

_" تو پسر بدی بودی، بکهیونی... "

درست زیر گردن پسر کوتاه‌تر زمزمه کرد.

_" ببین چیکار کردی. تا دلت خواست خودتو بهم مالوندی.. اونم بدون اجازه ی من..."

لباشو به گردن بکهیون چسبوند اما نبوسید.

+" چانیول.. "

بکهیون ملتمس صداش زد.

_" هیششش.. من قرار نیست چیزیو با عجله پیش ببرم، دارم به یه تنبیه مناسب برات فکر میکنم. "

چانیول گوشه ی لبش رو بالا داد.
بکهیون شدیداً حس میکرد که نیاز داره دیک تحریک شده‌ی دردناکش لمس بشه.

+" ت...تنبیه؟"

_"چطور؟... بدجور هورنی شدی و میخوای مجبورم کنی سریع خلاصت کنم؟"

با دهن بسته خندید.

_" بیبی هیونی.. تو باید مشکلتو تو حموم حل میکردی، نکه نصفه شب باسن خوشگلتو بمالی رو دیکم و از خواب بیدارم کنی..."

بکهیون سکس میخواست خب... :)

_" اکی، به تنبیهت فکر کردم. "
با نیشخند گفت.

⋆⋆✫ 24Days Of Baekhyun ✫⋆⋆Donde viven las historias. Descúbrelo ahora