Part 08

2.5K 537 42
                                    

                    هشتم دسامبر





+ "چانیول، اگه به کارت ادامه بدی ممکنه ببوس...."

حرفی که بدون هیچ فکری از دهنش بیرون پرید رو نصفه نیمه قورت داد و لبش رو گزید. اما به هرحال پسر بلندتر متوجه حرفش شده بود.
پس یه تای ابروی خوش فرمش رو بالا داد و با لحن خونسردی گفت:

_" اگه بکنم چی.؟"

چانیول به چالش کشیدش. با نیشخندی که گوشه لبش جا خوش کرده بود بیشتر به سمت پسر روبروش خم شد.
بکهیون هم به سمت بالا خم شد و فاصله رو به صفر رسوند.
لبهای درشت چانیول رو توی دهنش کشید و با عطش بهش حمله ورشد.
پسر بلندتر بین بوسه ی هم نیشخند به لب داشت، بدن بکهیون رو بالا کشید، تیشرت جفتشون رو با عجله از تن هاشون بیرون کشید و راهشون رو به سمت حموم برای سکس و بعدش هم گرفتن یه دوش آب داغ در پیش گرفت...





از خواب پرید.
با تپش قلبی شدید روی تخت نشست.
اون اتفاق لعنتی دست از تکرار شدن تو سرش برنمیداشت.
اگه چانیول به بوسیدنش ادامه میداد چه اتفاقی در ادامه میفتاد؟!

+"شت! بکهیون، ازش بکش بیرون."

چندبار آروم با دو دست به صورت خودش سیلی زد تا افکار پریشونش رو سر و سامون بده.
با دیدن ساعت روی گوشیش که 4:58 دقیقه رو نشون میداد ناله ی پر از نارضایتی ای سر داد.
با کلافگی دوباره بدنش رو روی تخت رها کرد و خیلی هم زود به خواب رفت اما کابوس اتفاق شب قبل قرار نبود دست از سرش برداره.


-- - -- --                      






وسطای صبح بود که بکهیون از خواب بیدار شد. شب قبل انقدر وسط رویاهای های خیسش از خواب پرید و دوباره به خواب رفت که انگار خستگی هاش چندبرابر شده بود.
تمام بدنش بی حس بود و شدیداً احساس کسالت میکرد.
خواب هاش طی یک اتفاق مشخص تکرار میشدن.
درحال بوسیدن چانیول از تخت به سمت حموم و از حموم به تخت.
با بی حوصلگی روی تخت نشست و قبل از اینکه دست و صورتش رو بشوره و روزش رو آغاز کنه گوشیش رو برداشت و تک تک سوشال مدیاهایی که تو موبایلش داشت رو چک کرد.
بعد از تقریبا نیم ساعت از تختش دل کند و بعد از شستن صورتش از اتاق بیرون رفت.

"صبح بخیر بکهیون "

مینسوک درحالی که از قهوه صبحگاهیش مینوشید باهاش احوالپرسی کرد.

"سلام "

به ارومی نالید. نگاهشو دور تا دور کلبه گردوند ولی کسی رو ندید. مثل اینکه خودشون دوتا تنها بودن.

+" بقیه کجان؟ "

درحالی که سمت آشپزخونه میرفت تا کاسه ی صبحانه ای که احتمالا کیونگسو براش کنار گذاشته رو برداره از پسر بزرگتر پرسيد.

⋆⋆✫ 24Days Of Baekhyun ✫⋆⋆Où les histoires vivent. Découvrez maintenant