نوزدهم دسامبر
_"اره، تازه بیدار شدم... "
_" میشه گفت اوضاع رو به راه شده."
_" اون درست همینجا خوابیده. "
چانیول دوربین رو سمت پسرِ خوابیده که درون ملافه قنداق پیچ شده بود و گونش بخاطر بالشی که صورتش رو روش گذاشته بود کمی به سمت بالا برجسته شده بود گرفت.
_" هی، خیلی بلند حرف نزن، صدات رو اسپیکره."
به خواهر بزرگترش هشدار داد اما خیلی دیر بود چون بکهیون دیگه بیدار شده بود.
+" همم؟ "
بکهیون درحالی که چشاش رو بخاطر نوری که بهش عادت نداشت تنگ کرده بود، با گیجی همم کرد.
تمام پرده های کلبه کنار زده شده بودن و فضای داخل زیادی روشن شده بود.
_" لعنت... نونا، بیدارش کردی. "
پسر جوونتر با ترشرویی گفت.
+" اینجا چه خبره؟! "
بکهیون با چشمایی خواب آلود زمزمه کرد و تو جاش نشست.
چانیول رو دید که با لبخندی دلگرم کننده پشت میز عصرونه خوری نشسته بود و نگاش میکرد.
چانیول حتی خیلی قبلتر از اینکه خواهرش بهش زنگ بزنه بیدار شده بود، به بکهیون زل زده بود و حسابی قیافه ی زیبا و بانمکش رو تحسین کرده بود.
×" سلام بکهیووون...! "
درحالی که چانیول صفحه گوشی رو به طرف بکهیون برگردونده بود، یورا از پشت گوشی فریاد زد و با فیگور بانمکی براش دست تکون داد.
+" سلام یورا نونا."
بکهیون همینطور که چشماشو میمالید با لبخند مهربونی گفت.
چانیول دوباره دوربین رو سمت خودش برگردوند، همینطور که با خواهرش حرف میزد بلند شد و سمت آشپزخونه رفت
تا یه فنجون قهوه حاضر کنه.
بکهیون هم سریع به اتاقش رفت تا دست و صورتش رو بشوره و خواب از سرش بپره.
وقتی کارش تموم شد دوباره به نشیمن برگشت که چانیول یه فنجون قهوه داد دستش.
بکهیون با لبخند زیبایی ازش تشکر کرد چون خواهر و برادر همچنان درحال صحبت کردن بودن.
_" چی؟! ازمون میخواین برگردیم؟! اما شما گفتین تا روزِ کریسمس... "
چانیول با تعجب از توی آشپزخونه صداشو بلند کرد.
_" اکی... "
بعد از رد و بدل کردن چندتا کلمه ی دیگه تماس رو قطع کرد و به اتاق نشیمن برگشت.
بکهیون روی ملافه ی نامرتبِ افتاده روی مبل نشسته بود.
_" صبح بخیر خوشگله... "
چانیول همینطور که لبخند شیرینی به لب داشت خم شد و بوسه ای به گونه ی برجستهی پسر ریزه تر زد.
بکهیون لب برچید.
VOCÊ ESTÁ LENDO
⋆⋆✫ 24Days Of Baekhyun ✫⋆⋆
Romanceبکهیون و چانیول دوستای دوران بچگی، طی یک اتفاق از هم متنفر میشن.! بعد از سالها دوری، خانواده هاشون تصمیم میگیرن این دوپسر رو باهم به یه کلبه وسط جنگل که خارج از سئولِ بفرستن تا به مدت ۲۴روز قبل از کریسمس باهم زیر یک سقف زندگی کنن و رابطه ی از هم پا...
