اگه از جونگکوک میپرسیدن چه اتفاقی بیشتر از همه توی زندگی اونو ترسونده قطعا میگفت لحظهای که تهیونگ جلوی چشمهاش روی زمین افتاد و از حال رفت. دو-سه ساعتی روی نیمکتهای گوشهی راهروی بیمارستان نشسته بود و با دستهاش صورتشو پوشونده بود. اصلا نمیفهمید چه اتفاقی افتاده و این اوضاعو براش بدتر میکرد.
با دستی که روی شونهش نشست کمی تو جاش پرید و بعد سرش رو بالا گرفت و با دیدن پرستاری که جلوش ایستاده بود از روی صندلی بلند شد.
-همراه کیم تهیونگ تویی؟
جونگکوک رو به دختر جوون به آرومی فقط سر تکون داد.
-چه نسبتی باهاش داری؟
-دوست پسرشم.
بدون اهمیت دادن به واکنش اون گفت و برخلاف انتظاری که داشت دختر بهش لبخند زد.
-نگران نباش. چیز جدیای نبود. معده درد عصبیه و به نظر میرسه الکل خورده؛ درسته؟
پرستار گفت اما منتظر جواب جونگکوک نموند و ادامه داد:
-الکل باعث تحریک معده شده و یه مدت نباید بخوره. باشه؟ معدهشو شستوشو دادیم. قبلا هم معده درد داشته؟
جونگکوک چند بار پلک زد. لازم نبود فکر کنه تا به یاد بیاره.
-آ-آره فکر کنم...در مورد بقیهش مطمئن نیستم اما یه بار تا صبح چند بار بالا آورد.
پرستار سر تکون داد و به در اتاقی که تهیونگ توش بود اشاره کرد.
-اگه بخوای میتونی ببینیش. سرمش که تموم بشه هم مرخص میشه.
با لبخند و حوصله توضیح داد و جونگکوک با تعظیم کوتاهی به سمت اتاق رفت.
"لعنت...چرا اینقدر ضعیفی؟ "
با خودش فکر کرد و دلش بیشتر برای تهیونگش گرفت.
نفس عمیقی کشید تا مثل احمقا نزنه زیر گریه و از لای در نیمه
باز اتاق به تهیونگ نگاه کرد.
چشمهاش بسته بود و وقتی جونگکوک وارد اتاق شد بازشون کرد و به سمت اون چرخید.
جونگکوک گوشهی تخت نشست و بازوی تهیونگ رو با انگشتهای لرزونش لمس کرد. نمیتونست تحمل کنه وقتی تهیونگ با صورت رنگ پریده و توی لباسهای بیمارستان انقدر مریض و ضعیف به نظر میومد.-متاسفم که...نگرانت کردم...حتما خیلی ترسیدی.
-ته...
تهیونگ حس کرد هر لحظه ممکنه جونگکوک گریه کنه. صداش شکسته و لرزون بود وقتی اسمشو صدا میکرد و چشمهاش به خاطر نگه داشتن قطرههای اشک برق میزد.
-م-منو ببخش...نمیدونستم نباید الکل بخوری...واقعا میگم...من هیچی نمیدونم. فقط منو ببخش...
تهیونگ اون لحظه هیچ دردیو حس نمیکرد وقتی جونگکوک اینطور از هم پاشیده کنارش نشسته بود.
توی جاش نشست و جونگکوک رو از پشت تقریبا بغل کرد. گونهشو بوسید و با نوک بینی چند بار پوست گردن و صورتشو لمس کرد.
این بار جونگکوکی که همیشه برای تهیونگ قوی بود، خیلی بی پناه به نظر میومد و تهیونگ میخواست زندگیشو بده تا دیگه اونو اینطور نبینه. وقتی میدونست دلیلش خودشه.

VOUS LISEZ
Home (kookv)
Roman d'amour[Completed] ♡نام فیک : Home (خونه) ♡ژانر : رومنس،زندگیروزمره،اسمات ♡نویسنده : Feranki7 خلاصه: تهیونگ از طرف پدرش مجبور به حمل مواد مخدر میشه و توی یکی از دردمندترین روزهاش با جونگکوک، دانشجوی موسیقی مواجه میشه... ...