جونگکوک آب دهنشو به سختی قورت داد و با دستهاش شونههای تهیونگی که تو فاصلهی کمی از صورتش بود رو نوازش کرد.
-واقعا...میخوای؟
-تو ن-نمیخوای؟
-فاک...چرا...فقط میخوام بدونم تو...
تهیونگ دوباره بوسیدش و نذاشت ادامه بده:
-نمیتونم براش صبر کنم...کوک...
جونگکوک حس کرد شنیدن همین زمزمهی ساده اما پر از نیاز میتونه به تنهایی باعث تحریک شدنش بشه.
به چشمهای بی تاب تهیونگ خیره شد تا بفهمه اون جدیه یا نه. خودش رو بالا کشید و روبروی تهیونگ نشست. دستهای اون رو بالا گرفت و به هر دوش بوسه زد:-منم...تو رو میخوام.
تهیونگ خندهی خجالت زدهای کرد و خودشو جلوتر کشید تا دوباره جونگکوک رو ببوسه. بعد از چند دقیقه تهیونگ بلند شد
و با گرفتن گوشهی کاپشن پسر دیگه اون رو هم مجبور کرد از جاش بلند شه.
جونگکوک بدن تهیونگ رو به سمت اتاقش هدایت کرد. دستهاشون روی بدن هم میلغزید و بوسهی شلختهشون رو حتی برای یک ثانیه قطع نکردن.
وارد اتاق شدن و کمر تهیونگ تشک نرم تخت رو لمس کرد. اتاق تاریک بود و باریکهی نور کمی که از پنجره رو صورت تهیونگ افتاده بود باعث شد جونگکوک گونههای قرمز پسر و لبهایی که به خاطر بوسهشون برجستهتر شده بود رو ببینه. جونگکوک همه چیز اونو میپرستید. چشمهای خمار و مژههای فر خورده و موهای پریشونی که دورش پخش شده بودن. این که چطور از هیجان نفس نفس میزد و قفسهی سینهش بالا و پایین میرفت.
روش خم شد و زانوهاش رو دو طرف بدن پسر گذاشت. نگاهشو به چشمهای براقش داد و بوسهی خیس و پر از عشق و
شهوت دیگهای رو شروع کردن.
تهیونگ روی آرنجش بلند شد و خودشو به جونگکوک
نزدیکتر کرد و دستهاش دور گردن اون حلقه شد. جونگکوک لبهاشو با صدای شهوت انگیزی فاصله داد. به سمت استخون فک تهیونگ و بعد پوست حساس گردنش رفت و روی سیب گلوش رو بوسید.
تو صداهایی که تهیونگ ایجاد میکرد غرق شده بود و دستش رو زیر لباس پسر برد تا پوست نرم پهلو و شکمش رو لمس کنه:
-مطمئنی؟از گردن تهیونگ جدا شد و نزدیک صورتش زمزمه کرد. پسر به خاطر توقف جونگکوک با بی تابی تو جاش تکون خورد:
-لعنتی...آره
گفت و برای اینکه اونو تشویق کنه پایین تنهشو بالا برد و به
لگن جونگکوک کشید.
جونگکوک چشماشو بست و نالهی خفهای به خاطر همین برخورد کوتاه از بین لبهاش خارج شد.-د-داری منو دیوونه میکنی
تهیونگ لبش رو گاز گرفت و خودش هم نمیدونست این همه
بی پروایی رو از کجا آورده. پایین لباس جونگکوک رو گرفت
و به سمت بالا کشید تا از تنش در بیاره و اون حس کرد خیلی خوشبخته که میتونه اینطور تهیونگ رو هیجان زده کنه. خودش هم حسابی بی قرار شده بود؛ پس کاپشنشو از تنش خارج کرد وبعد دستهاش رو بالا برد تا تهیونگ پلیورش رو در بیاره. در مورد لباسهای تهیونگ مردد بود اما خیلی زود بالا تنهی هر دوشون به کمک هم برهنه شد و نگاه مشتاقشون روی بدن هم چرخید.
هنوز هم رد های کمرنگی از زخم و سوختگیهای کوچیک روی بدن تهیونگ بود که باعث شد قلب جونگکوک فشرده بشه ولی اون کسی نبود که بذاره آسیب دیدگیهای تهیونگ بیشتر از این اون پسرو اذیت کنه. نمیخواست تهیونگ رو معذب کنه. چون اون هر طوری که بود برای جونگکوک بهترین بود.
تهیونگ نمیتونست چشمهاشو از عضلات فرم گرفتهی سینه و شکم جونگکوک بگیره. جونگکوک لبخندی به نگاه تحسین کنندهی تهیونگ زد و اون رو کمی هل داد تا دوباره روی تخت دراز بکشه.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Home (kookv)
Romantizm[Completed] ♡نام فیک : Home (خونه) ♡ژانر : رومنس،زندگیروزمره،اسمات ♡نویسنده : Feranki7 خلاصه: تهیونگ از طرف پدرش مجبور به حمل مواد مخدر میشه و توی یکی از دردمندترین روزهاش با جونگکوک، دانشجوی موسیقی مواجه میشه... ...