Part 21🔮

5.4K 674 94
                                        

صبح جونگکوک زودتر از خواب بیدار شد، در حالی که سر تهیونگ روی بازوش بود و بدن برهنه‌ش در تماس با بدن خودش.
چشم‌هاش از خواب میسوخت اما نمیتونست به راحتی بخوابه. دست خودش نبود که میترسید اگه خواب بمونه دیگه تهیونگ رو نبینه وقتی خاطره‌ی اون صبح هنوزم جلوی چشمش بود. افکار تاریکشو کنار زد و به این فکر کرد که باید درستش کنن. بالاخره فراموش میکرد و بهترین روزهاش، کنار تهیونگ و بدون هیچ غصه‌ای میگذشت.
نمیتونست فراموش کنه شب گذشته تهیونگ چقدر براش اشتیاق داشت و آرزو کرد حتی اگه چندین سال و تا آخر، کنار هم بمونن، تهیونگ ازش خسته نشه و همین قدر برای اون جذاب باشه.

با نگاه کردن به چهره‌ی غرق خواب و معصوم تهیونگ لبخند
زد و شونه‌ی لختشو بوسید. تهیونگ کمی تکون خورد و لبخند جونگکوک بزرگتر شد.
گوشه‌ی لبشو طولانی بوسید و دستشو تو موهای نرمش فرو برد.
تهیونگ لای چشم‌هاشو باز کرد و جونگکوک به خاطر موفقیتش تو بیدار کردن تهیونگ لبخند شیطنت آمیزی زد.

-کوک؟

با صدای خشداری گفت و با دستش یکی از چشم‌هاشو مالید.

-جانم عزیزم؟

تهیونگ صدای "مممم" مانندی با گلوش ایجاد کرد و دوباره چشمهاشو بست.
سرشو تو قفسه‌ی سینه‌ی لخت جونگکوک فرو برد و جونگکوک عاشق و دلتنگ وقتایی بود که تهیونگ اینطوری بهش نزدیک میشد و موهای نرمش به بدن برهنه‌ش کشیده میشد.

-ته؟ ته ته؟

جوابی نداد و جونگکوک دوباره صداش کرد:

-ته؟ بیداااار شو...

-چرا داری منو اذیت میکنی؟ من الان به خاطر تو اینقدر خسته‌م.

-چی؟ کی بود که خواهش کرد یه بار دیگه انجامش بدیم؟

جونگکوک با بهت گفت و تهیونگ چشم‌های خسته‌شو باز کرد تا بتونه اونها رو برای جونگکوک بچرخونه.

-نگو که دوستش نداشتی. دیشب که خیلی مشتاق به نظر میرسیدی وقتی گفتم بزار روت ب-...

تهیونگ تمام سعیشو کرد که بدون شرم حرف بزنه تا بتونه جونگکوک رو اذیت کنه و واقعا هم نتیجه داد.

-باشه باشه...قبول...

با گونه‌های سرخ گفت و نگاهشو از تهیونگ گرفت. این جونگکوک خجالتی خیلی معصوم و دوست داشتنی به نظر میرسید.

-هی...ببین کی این جا داره خجالت میکشه.

-ته...

با اعتراض گفت و وقتی خنده ی تهیونگ شدت گرفت اخم کرد. پتوی نازک رو از روی بدن‌های برهنه‌شون کنار زد و پسر کم وزن رو روی دست‌هاش بلند کرد.

-ج-جونگکوک

خنده‌ی تهیونگ یک دفعه‌ای قطع شد و با شوک به جونگکوک نگاه کرد.

Home (kookv)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora