" و بعد سعی کردم تمرکز کنم و بلاخره تونستم یچیزی بکشم که البته بنظر خودم خوب نبود ولی از نظر خانم کالینز خلاقانه بود."
هری با خوشحالی تعریف کرد و آنه با لبخند به حرفای موجود شیرین روبه روش گوش میداد.حرف های هری گوش نواز بودن به قدری که میشد طعم شیرین رو از کلماتی که به زبون می آورد مزه کرد.
"خب نمیدونستم که به طراحی علاقه داری... باید شبیه اون طرحی که توی کلاس کشیدی برامون بکشی خیلی دوست دارم ببینمش."
آنه با کاسه های چینی ای حاوی سوپ بود، به سمت میز غذا خوری قدم برداشت و اون ها رو روی میز قرار داد." نه علاقه ای به نقاشی کردن ندارم. یعنی منظورم اینه که استعدادی توش ندارم."
هری با کلافگی گفت و قاشقش رو داخل کاسه برد."وایسا ببینم همچین میگی استعدادی توی نقاشی کردن ندارم که انگار توی کار های دیگه استعداد داری. تو جز گند زدن و به هم ریختن برنامه های من و مامان اصلا کار دیگه ای بلدی که انجام بدی؟"
جما در حالی که با قاشق چوبی ی توی دستش ور میرفت گفت و پوزخند زد.'چطور جرعت میکنه اینطوری راجبت حرف بزنه؟'
صدایی توی ذهن آشفته هری نجوا شد.پسر موفرفری سکوت کرد و نفس عمیقی کشید. اجازه داد هوا وارد ریه هاش بشه تا مانع از عصبانی شدنش بشه. ولی آیا این کار ساز بود؟
"وقتی عصبانی میشی شبیه گوجه فرنگی میشی هری. واقعا خنده دار بنظر میای."
جما با گستاخی گفت و روبه صورت برادرش کرد و بعد دست های ظریفش رو زیر چونه اش گذاشت."اگه جای تو بودم، درست حرف میزدم. میتونی به عنوان یه هشدار که داره دوستانه بیان میشه در نظر بگیریش..."
هری با جدی ترین لحن ممکن گفت و بدون این چشمش رو از جما برداره، دست چپش مشت کرد."نمیدونی که چقدر وقتی سرخ میشی و جوش میاری پرستیدنی میشی هارولد."
"شما دوتا چند سالتونه؟ بس کنین."
آنه با ابرو های درهم به سمت صندلی ای که کنار صندلی پسرش بود رفت و نشست."بهت هشدار دادم جما... جدی بگیرش."
صورت هری به قدری سرخ و عصبی بود که شاید اگر کسی دستش رو نزدیک صورت اون پسر میبرد، از شدت گرما و حرارت میسوخت."حتما عالیجناب هرچی شما امر کنین، تو با خودت فکر کردی کی هستی؟."
"هرچی که هستم به دیگران توهین نمیکنم و مودب رفتار میکنم. درضمن من از هر لحاظ از تو بهترم خانم جوان... درست نمیگم مامان؟"
هری با پوزخندی که روی لبش بود گفت و از مادر پرسید.
YOU ARE READING
Hallucination [L.S]
Fanfiction" من رو دوست داری؟" "به نفعته تا ازین خواب مسخره بیدار شی هری. دنیایی که ساختی برای من و تو هیچ جایی نداره."