" به نظرم بهتره قبل از هر اقدامی اول یه نقشه ی بی نقص بکشیم"
"هیچکس نظره تو رو نخواست!"
زین به نایل توپید و من برای باره هزارم آه کشیدم
"محضه رضای خدا زین، لطفا حسادتای بچگانتو برای چند روز کنار بزار تا بتونیم یکم از کارا رو پیش ببریم"
زین با اوقات تلخی اخمی کرد و سر تکون داد
" خیله خب نقشت چیه نایل؟؟؟"
اون توی فکر فرو رفت و دستشو تو موهاش کشید
"میدونی، لویی باید جادوگره قدرتمندی باشه که برگزیده شده. ما نمیدونیم که چه کارایی ازش برمیاد و یه حرکته بی فکرانه کافیه تا کارمونو تموم کنه. اول باید ببینیم چقدر یار و همراه جمع کرده و حرکات بعدیشو حدس بزنیم. مسلما 4 نفری نمیتونیم از پسش بر بیایم پس به یه چیزی نیاز داریم که در برابرشون به ما برتری بده "
کول با یه قیافه ی سرگرم شده و زین با یه قیافه ی متفکر به نایل خیره شده بودن
" من که موافقم. اون خیلی باهوش به نظر میاد وقتی داره درباره ی افکارش صحبت میکنه "
با حسه افتخار به نایل سرمو برای کول تکون دادم و منتظره واکنش زین شدم.
" نظری ندارم ولی اگر به باره دیگه با اون چشمایی که داره ازشون قلب و ستاره بیرون میریزه به بلوندی نگاه کنی، همکاریمون همون موقع تموم میشه و مجبور میشم از دیکش آویزونش کنم. "
لبخند روی لبام خشک شد و نایل در حالی که دستشو جلوی شلوارش گرفته بود معذب سره جاش جا به جا شد. اون عوضی واقعا نمیخواد تمومش کنه؟؟
" متأسفم بچه ها میشه چند لحظه منو زینو تنها بزارین؟؟ "
نایل و کول از جاشون بلند شدن تا برگردن توی اتاق
" بس نمیکنی نه؟؟"
زین ابروشو بالا انداخت و بهم چشم غره رفت
"مجبورم نکن که این نقشه رو تنهایی پیش ببرم، دیگه داری خستم میکنی"
آه کشیدم و پلکامو مالیدم. چند ثانیه بعد حس کردم کسی پشته سرمه
" شاید اگه این اطمینانو داشتم که تو ماله خودمی و قرار نیست جایی بری انقدر حساس نبودم. اینطور فکر نمیکنی؟؟"
پخش شدنه نفساش روی گردنش باعث شد بلرزم و به آرومی به سمتش برگردم
" منظورت چیه؟ ما با هم قرار میزاریم زین. چطور میتونم بهت ثابت کنم که قرار نیست ولت کنم؟؟ "
توی چشمای آبی ای که متعلق به بلیک بودن اما سرما و جدیته نگاهه زینو داشتن خیره شدم
" میدونی، یه راهی هست..."
ŞİMDİ OKUDUĞUN
sorcery school
Hayran Kurguشارلوتا مککنزی دختریه که ساله چهارمشو توی مدرسه ی جادوگریه هاگوارتز میگذرونه. دختری که تنهاست،هیچ دوستی نداره و دختره محبوبی نیست.............! اما یک ساله جدید چیزای جدیدی همراهه خودش میاره که کنار اومدن باهاشون اصلا آسون نیست اتفاقات جدید،مشکلاته...