در حالی که به کانتر آشپزخونه تکیه داده بود به دست های ظریف زن نگاه میکرد که با دقت و آرامش در حال خرد کردن سبزیجات و بعد اضافه کردنشون به باقی موادی بود که روی گاز در حال پخته شدن بودن.
بدون اینکه متوجه بشه لب هاش کمی آویزون شدن.
+ولی من همیشه همینجوری درستش می کنم اما مارک همش غر میزنه که بدمزه است!
یون آه لبخند زیبایی رو به چهره ی شکست خورده ی پسر روبروش هدیه کرد.
*مطمئنی دقیقا همینطوری درستش میکنی؟
صداش پر از شیطنت بود و باعث شد جک چشم هاش رو تو کاسه بچرخونه و بعد جوری که می خواست وانمود کنه موضوع بی اهمیتیه، گفت
+فقط یکم فرق داره...
*اوووو...یکم!؟
یون آه در حالی که سعی میکرد قهقهه نزنه گفت و باعث شد جک اخم کنه ولی به صورت خودکار لبهاش بیشتر از قبل اویزون شد
+خیلی بدجنسی آجوما!
همین صحنه کافی بود تا یون آه کنترلش رو از دست بده و با صدای بلند شروع به خندیدن کنه و خنده های اون مثل بیماری مسری به جکسون هم منتقل بشه. هردو بی دغدغه در حال خندیدن بودن که جکسون سمت ورودی اشپزخونه برگشت و مارک رو دید که پشت دیوار مخفی شده و فقط سرش رو جلو اورده و بهشون نگاه میکنه. مارک متوجه نشد که جکسون اون رو دیده بخاطر همین جکسون لبخند زد و سمت میز کوچیک وسط اشپزخونه رفت و با صدای بلندی که مارک هم بشنوه گفت
+من میرم یکم برای مارک اسنک ببرم!
یون آه هوم آرومی گفت و به کارش ادامه داد. جکسون میتونست صدای پای مارک رو که به سرعت در حال فرار بود رو بشنوه اما با قدم های آرومش در حالی که سعی میکرد حس شیرین داخل قلبش رو نادیده بگیره سمت نشیمن رفت و مارک رو در حالی دید که با دستپاچگی دکمه های کنترل رو فشار میداد و در حال عوض کردن کانال های تلویزیون بود. سعی کرد صداش عادی باشه.
+دنبال کدوم شبکه میگردی؟
مارک که صدای جکسون رو از پشت سرش شنید به سرعت کنترل رو کنارش روی مبل پرت کرد.
-اونجا که...طوطی و...فلامینگو داشت!
لکنتش کاملا واضح بود. جکسون لبخند زد و روی مبل کناریش نشست.
+میخوای مستند حیوانات ببینی؟
مارک کمی مکث کرد و بعد به سرعت سرش رو به معنی تایید تکون داد. جکسون بشقاب میوه هایی که توی دستش بود رو روی میز جلوی مارک گذاشت و کنترل رو از کنارش برداشت
مارک لبهاش اویزون شد
-میوه...!
جکسون در حالی که کانال های تلویزیون رو عوض میکرد تا به شبکه ی مورد نظرش برسه با صدای جدی گفت
YOU ARE READING
⏳I Don't Know⌛
Fanfiction"مارک، من همیشه و در هر شرایطی عاشقت خواهم بود. قسم میخورم همه چیز رو جبران کنم اگر...فقط اگر تو برای همیشه کنارم بمونی..." 🔮فصل دوم فیک Ominous🔮