part 3

306 67 14
                                    

با دیدن هئین دویید سمتش و گفت:هئین؟؟

+اووو سلام یونگسان! اینجا چیکار میکنی؟

-اتاق رئیست! اتاق رئیست کجاست هئین؟!

متعجب پرسید:واسه چی میخوای؟؟

-یه..یکاری رو باید انجام بدم

+اون اتاقو میبینی؟ اونجاست

سری به نشونه تایید تکون داد و به جایی رفت که هئین اشاره کرده بود. در زد و وارد اتاق شد

-معذرت میخوام رئیس مون...

+بیول!

-ها؟

+مونبیول! تو اون یه ثانیه اتم کشف نمیکنی که اسممو میشکنی!!

*اما شیومینم بیول صدات میکنه* تک سرفه ای کرد و بیشتر به میزش نزدیک شد. کاغذو روی میز گذاشت و گفت:این چه معنی میده؟

مونبیول پوزخندی زد و گفت:معنی خاصی نداره که!

-اما فقط شمایید که به من میگید یونگدون!

+من که نگفتم اینو من ننوشتم!

-خب...معنیش چیه؟ دیشب شما منو اواردید خونه؟

+اره

-میشه توضیح بدید؟

کراواتشو شل کرد و گفت:چقدر حرف میزنی!! دیشب وقتی که مست بودی جمعت کردم اواردمت خونتون! سوالی میمونه؟

زیره لب گفت:خیلی...

☆☆فلش بک☆☆

مثله همیشه بعد از تموم شدن کارش به رستوران موردعلاقش رفت تا یه حالی به خودش بده.

-یکم سوجو!!

سره جاش نشست. چشمش به دختری افتاد که صبح تو شرکت استخدام شده بود. به نظر نمیومد حالش خوب باشه.

-با این وضعت فردا میخوای بیای شرکت؟

از جاش بلند شد و به سمت یونگسان رفت و پرسید:حالت خوبه؟؟

درحالی که سرش روی میز بود جواب داد:نه

پوزخندی زد و گفت:مرض داشتی انقدر خوردی؟! پاشو ببرمت خونتون

گیج جواب داد:تو کی هستی؟

*به سلامتی! کلا عقلشو از دست داده!!*

-مهم نیست

بازوشو گرفت و بلندش کرد. مست گفت:تو کههه نمیدونی خونموون کجااااس!

-پس بهم بگو

+نمیگممممم

چشماشو تو کاسه چرخوند و کشیدن بیرون از رستوران. انقدری شل و ول بود که نمیتونست وایسه و همش میوفتاد رو مونبیول.

از تو کیفش گوشیشو برداشت و پرسید:رمزت چیه؟

کشدار گفت:نمیگمممم

𝖲𝗐𝖾𝖾𝗍 𝖽𝖺𝗒Where stories live. Discover now