Part 29

209 47 13
                                    

☆☆☆
با شنیدن صدای مونبیول چشماشو باز کرد

+ببند

-اخ ببخشید

لحظات طاقت فرسا تموم شدن و میکاپش به اتمام رسید.آماندا با لبخند گفت:خیلی بهت میاد

-مرسی!!

نگاهشو چرخوند و بیولو پیدا کرد. درحال کلنجار رفتن با لباسش بود

+بیول بلندشو بپوشش دیگه

+میشه بهم کرم‌پودر بدی؟

+واسه چی میخوای؟؟اماندا قراره میکاپت کنه

به طرف اماندا اومد و گفت:میشه؟

یونگسان که تا اونموقع خودشو به نشنیدن زده بود کرم رو برداشت و به طرف مونبیول پرت کرد،اونم رو هوا گرفت

+مرسی

لبخندی به صورت مضطربش زد و برای دفعه اخر خودشو تو اینه چک کرد

+یونگسان؟؟

-بلههه؟؟

داد زد تا صداش به مونبیول که تو اتاق پرو بود برسه

+میتونی بیای؟؟

به صورت متعجب هاسا خیره شد.

-من..؟

+اره

با تردید به اون طرف اتاق رفت،سرشو داخل اتاق پرو فرو کرد و متعجب پرسید:چیزی شده؟؟

بیول خندید و اشاره کرد که یونگسان بیاد داخل

+اینو برام میزنی؟

با تعجب بهش خیره شد.کرمو از دست مونبیول گرفت و سوالی بهش نگاه کرد. تیشرتش رو بالا داد‌و به کبودی که روی پهلوش بود اشاره کرد

+لباسم بازه و این معلوم میشه..لطفا اینو برام بزن

احساس میکرد هوا به شدت خفه کننده‌ای گرفته شده.جلوی پای مونبیول زانو زد و اروم کرمو روی پهلوش زد.

+نمیخوای بپرسی چی شده؟

-به من...ربطی نداره

+اما تو همه حرفامونو شنیدی

حس میکرد بدنش یخ زده!دستش رو هوا خشک شد.با ترس سرشو بلند کرد و به چهره بیول که کاملا خنثی بود خیره شد

-م..متاسفم..عمدی نبود..اومدم..دنبالتون..بعدش..اتفاقی شد

+مشکلی نداره

نفس راحتی کشید و کرمو روی بدنش زد. تماس انگشت های یخ زدش با بدن گرم بیول باعث شد تو جاش بپره

با نگرانی نگاهش کرد

-درد گرفت؟متاسفم

+عامم نه نه هیچی نشد

دستی میون موهاش کشید و سعی کرد حسشو نسبت به حرکات دست یونگسان روی بدنش نادیده بگیره

𝖲𝗐𝖾𝖾𝗍 𝖽𝖺𝗒Where stories live. Discover now