+مرسی خسته نباشی
دویید طرف هاسا و پتوشو ازش گرفت. دور خودش پیچید و به هئین که برای عکس برداری اماده میشد نگاه کرد.
+یونگسان؟
با لبخند به مونبیول نگاه کرد. کنارش وایساد و گفت:مثله همیشه..عالی بودی!
خندید:کی داره اینو میگه!
با لبخند به چهره مونبیول که با اون سایه سیاه و رژ تیره جذابتر به نظر میرسید خیره شد.
+چیه؟!
-خیلی خوشگل شدی
لبخند دندون نمایی زد و سرشو پایین انداخت. با تعجب خم شد تا صورت مونبیولو ببینه
-الان خجالت کشیدییی؟؟؟وای باورم نمیشه
+مونبیولشی؟
با شنیدن صدای سولگی برگشت.مونبیول دستشو روی شونه یونگسان گزاشت:الان برمیگردم
با حرص به گفت و گوی صمیمانه اون سه تا خیره شد.
*اینا کی باهم انقدر صمیمی شدن؟؟؟*
*بیووووول~~*
*به من چه اصلا!*
دستاشو به سینه زد و ازشون رو برگردوند.با احساس نگاه خیره ای با تعجب به هاسا نگاه کرد
+چتونه؟
-ما..من..هیچی!
+من که بعدا میفهمم!
نفس صداداری کشید و برگشت داخل اتاق،رو به آماندا که نشسته بود و تو گوشیش بود پرسید:بازم لباس هست؟
+برای خودت؟
-اوهوم
+اره اونه
به جایی که آماندا اشاره کرده بود نگاه کرد. ست ورزشی رو برداشت
-این؟؟
+اره همون
-باشه مرسی
لباسو از اویزش بیرون کشید و تو اتاق پرو رفت.اونارو روی صندلی گزاشت و پلیورشو از تنش خارج کرد.با شنیدن صدای پا روشو برگردوند و با ترس به صاحبش نگاه کرد
+ترسیدی؟ببخشید
لبخند زد:نه اشکال نداره
بیول نزدیکش شد و پرسید:اینا چین؟؟
-ست جدیده
+اوهوم،بزار کمکت کنم
-نمی..نمیخواد!یه لباسه دیگه خودم میپوشم
جوابی نشنید.به بیول پشت کرد و تیشرتش رو دراوارد.
-میشه اونو بهم بدی؟
+اره
نیم تنه ورزشی رو به یونگسان داد،بازو هاشو گرفت و اونو به طرف خودش برگردوند
YOU ARE READING
𝖲𝗐𝖾𝖾𝗍 𝖽𝖺𝗒
Romance-یونگسان برای کار به اون شرکت رفته بود...اما الان تنها دلیل موندنش در اونجا مونبیوله!- -رومنس ، اسمات -کامل شده