part 11

216 63 2
                                    

چرخ خرید رو ازش گرفت و گفت:من برمیدارم

-معذرت میخوام..اولین باره اومدم خرید

پوزخندی زد و گفت:اشکال نداره

اگه میخواست تو یه کلمه بگه، اون واقعا میدونست چی برداره. مثلا اگه خودش تنها میومد هیچوقت به ذهنش نمیرسید پنیر برداره

نگاهی به یخچال انداخت.

-هممم سفره ماهی بردارم؟ ساشیمی درست میکنم!

روی یخچال خم شد و سعی کرد بسته بندی سفره‌ماهی رو برداره. مونبیول متعجب گفت:بلدی مگه؟

-نه،ولی یاد میگیرم

با لبخند گفت و بسته بندیه موردعلاقشو توی چرخ گذاشت. مونبیول جلوی یه قفسه وایساد و گفت:بگرد ادویه ساشیمی پیدا کن

یونگسان نگاهشو چرخوند. با دیدن گوشت های باربیکیو که تخفیف خورده بود استین مونبیولو کشید و گفت:ازونا بگیریم؟؟؟هئین و مینهیوک حتما دوست دارن!!

بیول خندید و گفت:بگو خودت دلت میخواد چرا اونارو بهونه میکنی؟

-بگیریممم؟؟

+چرا از من میپرسی؟! خودت میخوای پولشو بدی!

با چشمای برق افتادع دویید سمت گوشت ها و یه بسته برداشت.

به صندوق رفتن،کیفشو جلوی مونبیول گرفت و گفت:میشه اینو برام نگه دارید تا خریدارو بزارم تو کیسه؟

+ببینم من شوهرتم؟!

متعجب گفت:ها؟

کیفو گرفت و غر زد:گفتم شاید شوهرتم،اخه همه کاراتو من میکنم!!

پلکاشو روی هم فشرد. تعظیم کوتاهی کرد و گفت:متاسفم

چشم غره ای به مونبیول رفت و تند تند خریدارو توی کیسه ریخت. *عمرا دیگه ازش کمک بگیرم!! بداخلاق!!!*

تمام تلاششو کرد تا کیسه هارو تو دستاش جا بده.

به سختی خودشو تا وسط راه کشید. مونبیول گاهی زیر چشمی بهش نگاه میکرد و میخندید. حقم داشت،کیسه هارو با تلاش بالا گرفته بود و مثله ربات راه میرفت.

+بده من دوتاشو

-نمیخواد!! خودم مگه فلجم؟ میارمش!!

خندید و دستشو دراز کرد تا دوتا از کیسه هارو ازش بگیره
+تو قراره ساشیمی درست کنی باید سالم برسی تا خونه!!

چشماش گرد شد. قصد داشت فقط برای خودش درست کنه تا اگه گند زد اشکال نداشته باشه، اما مثله اینکه مونبیول علاقه داشت یه مورد دیگه برای مسخره کردن پیدا کنه.

به سختی درو باز کرد و کیسه هارو روی کابینت گزاشت.

☆☆☆

+هوووف!!

نگاهشو از انعکاس خودش تو اینه گرفت و از دستشویی بیرون اومد. یونگسان توی اشپزخونه مشغول چیدن وسایلا بود. به سمتش رفت و گفت:کمک نمیخوای؟

𝖲𝗐𝖾𝖾𝗍 𝖽𝖺𝗒Where stories live. Discover now