Part 30

239 49 19
                                    

بطری اب جو رو سر کشید. هئین خنده کنان گفت:هی یونگسان،اون پسره رو ببین

نگاهشو به طرف اون پسری که هئین بهش اشاره کرده بود چرخوند.پسری با موهای صورتی و استایل خیلی مسخره که باعث شده بود مزحکه کل کلاب بشه!

خندید.

-روش کراش زدم!

+بریم برقصیم؟

-بریم.

چند قدم جلو رفت. برگشت و به مونبیول که روی صندلی نشسته بود و به دیوار زل زده بود نگاه کرد. گلوشو صاف کرد و رفت پیشش

-مونبیول‌شی؟

جوابی ازش نگرفت. منتظر وایساد اما مثله اینکه مونبیول متوجهش نشده بود.با تردید دستشو روی شونه بیول گزاشت و با لبخند گفت:مونبیول‌شی؟

تو جاش پرید

+بله؟

-بدجوری تو فکر بودیدا

+ا..اره

-میاید بریم برقصیم؟

+اره!!

دست مونبیولو گرفت و دنبال خودش تو پیست رقص کشید. نزدیک هئین و مینهیوک که تو حلق هم میرقصیدن وایساد

با اون اهنگ پاپ و پر ریتم تکون خورد و سعی کرد بدنشو همزمان با ریتم اهنگ تکون بده.

مونبیول خیره بهش نگاه میکرد.بالاخره راضی به رقص شد

*حتی رقصشم جذابه!*

یونگسان تو دلش گفت و بهش لبخند زد. مونبیول فکر کرد شاید الان وقتشه...جلو رفت و دستاشو روی کمر یونگسان گذاشت.

+میخواستم باهات حرف بزنم

-با من؟

+اره

-باشه،بعدا باهم صحبت میکنیم

با مهربونی گفت.دوست داشت این لمس های مداوم مونبیول رو بی توجه بگیره و به خودش تحمیل کنه هیچ منظوری توشون نیست اما نمیتونست

اگه کسی از دور میدیدشون فکر میکرد در حال انجام مراحل جنسی هستن!!

بعد از کلی رقصیدن و البته دستمالی شدن کنار کشید و از روی میز لیوان ابو برداشت

+یونگسان؟

برگشت و با شیومین رو به رو شد.

-بفرمایید؟

+میتونم باهات تنها صحبت کنم؟؟

مردد سر تکون داد. دنبال شیومین راه افتاد تا تراس کوچیک کلاب. شیومین پریشون دستی میون موهاش کشید و مضطرب گفت:خبب...این یه چیزه خیلی مهمه!اگه خوب پیش نرفت..لطفا حرفامونو فراموش کن

-باشه

نفس عمیق کشید و ادامه داد:من از روزی که اومدی تو شرکت کار کنی ازت خوشم اومده.خب تو...خیلی مهربونی...و...خواستم ازت بپرسم..میشه باهم قرار بزاریم؟

𝖲𝗐𝖾𝖾𝗍 𝖽𝖺𝗒Where stories live. Discover now