"جف" پک عمیقی به سیگارش زد .
دودش رو توی ریه هاش حبس کرد و بعد چند ثانیه ی کوتاهی به هوا پس داد .
نیم نگاهی به مرد مقابلش انداخت .جف-هوانگ لوکاس به من شک کرده .
خشک و تقریبا با لحنی رسمی اداش کرد .
باز هم از سیگارش کام گرفت .
نگاه سنگینش رو به مردی که کنارِ ماشینش، در فاصله ی چند متریش ایستاده بود داد.مرد، آزرده خاطر پلکی زد-ربطش به من چیه ؟!
جف کمی جلو تر رفت .
خیابون تاریکی که داخلش حضور داشتن، تنها نور چراغ ماشینها روشنش کرده بود .
انتهای خیابون، خونه باغ متروکه ای قرار داشت که بیشتر شبیه انبار وسایل قدیمی و دور انداختنی بود .
اطراف خیابون هم چیزی جز زمین های خاکی و خالی وجود نداشت .جف-ما باهم یک قراری داشتیم .
مرد نفس عمیقی کشید-هوانگ لوکاس از طرف من نیومده که من بخوام طبق قرار برای اون محدودیتی بزارم !
حرفش بجای اینکه در مقابلِ "جف"، تبرعه ش کنه، بیشتر عصبیش کرد!
جف-محدودیت ؟!
فریاد زد!
سرش رو به طرفین تکون داد-قرار ما محدودیت نبود! قرار ما این بود که هیچ کاراگاهی وارد قضیه ی پرونده نشه . هیچ دخالتی نداشته باشه!
مرد اب دهنش رو فرو داد و ابرویی بالا انداخت-جزو دسترسی های من نبوده، جف! من حتی نمیدونم از طرف کی برای این پرونده معرفی شده .
جف عصبانی تر از قبل فریاد زد-نمیدونی ؟ این چیزی نیست که باید بگی . این جوابی نیست که باید بدی . تو برای همین اینجایی . که بدونی . که تو انتخاب کنی کی بیاد، کی صلاحیتش رو نداره که بیاد .
سرش رو پایین انداخت و دست چپ لرزونش رو که از شدت عصبانیت، واقعا میلرزید رو بالا اورد .انگشتهاش رو روی پیشونیش کشید و تا چند ثانیه ای به کارش ادامه داد .
پلکهاش رو روی هم فشرد و سرش رو با سرعت بالا اورد-داره تو کارم دخالت میکنه . میخواد مچ بگیره . میخواد جلوی پام سنگ بندازه .
افکارِ شناور توی سرش رو با صدای بلند به زبون آورد .
دوست نداشت کسی به بازی بگیرتش . فکرِ اینکه کسی دستوراتش رو نادیده بگیره بیش از حد عصبانیش میکرد .
جه بوم برای یک بازی بچگانه آدم نمیکشت .
اون راه بزرگتری رو طی میکرد .یک تای ابروش رو بالا داد-من ازش جلو ترم .
باغرور ادامه داد: همیشه از افراد مقابلم، چند قدم جلو تر بودم .فکش رو کج کرد و لب پایینش رو با عصبانیت به دندون گرفت-نباید اینطور میشد .نباید میذاشتی که اینطور بشه .
همزمان با پایین انداختن سیگارش، اسلحه ش رو بالا اورد .
جف-بدردم نمیخوری .
YOU ARE READING
"ژانوس"
Mystery / Thrillerژانوس، الهه آغاز ها و پایان هاست . خلاصه فیک: جین یونگ پسر خونده یکی از نخبه های معروف کره، توسط گروهک جدیدی که اخیرا برای بدست آوردن چیزی، چندین نخبه رو ترور کردن، بجای پدرخونده ش گروگان گرفته میشه. "جف"، برای زنده نگه داشتن جین یونگ توی گروهکش، ا...