3:45(Part 9)

166 32 38
                                    

"جف" پک عمیقی به سیگارش زد .
دودش رو توی ریه هاش حبس کرد و بعد چند ثانیه ی کوتاهی به هوا پس داد .
نیم نگاهی به مرد مقابلش انداخت ‌.

جف-هوانگ لوکاس به من شک کرده .

خشک و تقریبا با لحنی رسمی اداش کرد .
باز هم از سیگارش کام گرفت .
نگاه سنگینش رو به مردی که کنارِ ماشینش، در فاصله ی چند متریش ایستاده بود داد.

مرد، آزرده خاطر پلکی زد-ربطش به من چیه ؟!

جف کمی جلو تر رفت .
خیابون تاریکی که داخلش حضور داشتن، تنها نور چراغ ماشینها روشنش کرده بود .
انتهای خیابون، خونه باغ متروکه ای قرار داشت که بیشتر شبیه انبار وسایل قدیمی و دور انداختنی بود .
اطراف خیابون هم چیزی جز زمین های خاکی و خالی وجود نداشت ‌.

جف-ما باهم یک قراری داشتیم .

مرد نفس عمیقی کشید-هوانگ لوکاس از طرف من نیومده که من بخوام طبق قرار برای اون محدودیتی بزارم !

حرفش بجای اینکه در مقابلِ "جف"، تبرعه ش کنه، بیشتر عصبیش کرد!

جف-محدودیت ؟!

فریاد زد!

سرش رو به طرفین تکون داد-قرار ما محدودیت نبود! قرار ما این بود که هیچ کاراگاهی وارد قضیه ی پرونده نشه . هیچ دخالتی نداشته باشه!

مرد اب دهنش رو فرو داد و ابرویی بالا انداخت-جزو دسترسی های من نبوده، جف! من حتی نمیدونم از طرف کی برای این پرونده معرفی شده .

جف عصبانی تر از قبل فریاد زد-نمیدونی ؟ این چیزی نیست که باید بگی . این جوابی نیست که باید بدی . تو برای همین اینجایی . که بدونی ‌. که تو انتخاب کنی کی بیاد، کی صلاحیتش رو نداره که بیاد .

سرش رو پایین انداخت و دست چپ لرزونش رو که از شدت عصبانیت، واقعا میلرزید رو بالا اورد .انگشتهاش رو روی پیشونیش کشید و تا چند ثانیه ای به کارش ادامه داد .

پلکهاش رو روی هم فشرد و سرش رو با سرعت بالا اورد-داره تو کارم دخالت میکنه . میخواد مچ بگیره . میخواد جلوی پام سنگ بندازه .

افکارِ شناور توی سرش رو با صدای بلند به زبون آورد ‌.
دوست نداشت کسی به بازی بگیرتش . فکرِ اینکه کسی دستوراتش رو نادیده بگیره بیش از حد عصبانیش میکرد .
جه بوم برای یک بازی بچگانه آدم نمیکشت .
اون راه بزرگتری رو طی میکرد .

یک تای ابروش رو بالا داد-من ازش جلو ترم .
باغرور ادامه داد: همیشه از افراد مقابلم، چند قدم جلو تر بودم .

فکش رو کج کرد و لب پایینش رو با عصبانیت به دندون گرفت-نباید اینطور میشد .نباید میذاشتی که اینطور بشه .

همزمان با پایین انداختن سیگارش، اسلحه ش رو بالا اورد .

جف-بدردم نمیخوری .

"ژانوس" Where stories live. Discover now