"خبرنگار بیون. درصد رضایتمندی از گزارشهایی که شما تهیه کردید خیلی پایین بوده. قبل تر شما توی صدر جدول قرار داشتید!"
بکهیون لیوان کاغذی کافیش رو روی میزش گذاشت و نگاه خسته ای به چشمهای خشمگین سردبیر مجله انداخت.
از سر جاش بلند شد و با بی حوصلگی گفت-باید موضوعاتی رو انتخاب کنم که مخاطب رو بیشتر کنجکاو کنه. سعی خودم رو میکنم.
سردبیر با نگاهی خنثی سری تکون داد و از میز بکهیون فاصله گرفت.
بکهیون با نگاهش رفتن مرد رو تماشا کرد و دوباره پشت میزش نشست.زیر لب زمزمه کرد-نمیخوام کارم رو از دست بدم.
آب دهنش رو قورت داد و کیف وسایلش رو برداشت.
باقی مونده ی قهوه ش رو داخل سطل آشغال کنار میزش انداخت و با عجله دفتر رو ترک کرد.
بکهیون کاملا جدی بود. نمیخواست کارش رو از دست بده!
.
.
.چانیول نگاهی به چهره ی رنگ گرفته ی بکهیون انداخت و آهسته پلکی زد.
چانیول-دلیل اینکه این حرف رو بهت زد چیه بکهیون؟
بکهیون چند باری پشت هم پلک زد-دلیلش ذهن مشغولمه!
چانیول لبهاش رو روی هم فشرد و گامِ بلندی برداشت تا به دوست پسر اخمالوش برسه-میخوای من ذهنتو برات خالی کنم؟
دستهاش رو دور بدنِ پسرونه ی بکهیون پیچید و لبهاش رو روی چتری هاش گذاشت.
بکهیون دستهاش رو روی قفسه ی سینه ی چانیول گذاشت و عقب تر هلش داد-میخوام کمکم کنی.
چانیول ناامید از ناکام موندن آغوش و بوسه ی کوتاهش به چشمهای منتظر بکهیون چشم دوخت-میخوای برات چیکار کنم؟
بکهیون آب دهنش رو به سختی پایین فرو داد و با اندک جرئت باقی مونده ش گفت-میخوام از جف گزارش تهیه کنم، چانیول...!
چتد ثانیه ای زمان برد تا چانیول بتونه حرف بکهیون رو تجزیه و تحلیل کنه و بعد، صداش مثل بمب توی سرش ترکید.
شوکه شده قهقهه ای زد-میخوای... میخوای از...
نفس بلندی گرفت و خندون ادامه داد-از جف گزارش تهیه کنی؟
دستش رو روی چشمهاش کشید و جدی تر گفت-تو عقلتو از دست دادی؟
بکهیون با گستاخی بیشتری ادامه داد-من که راز جف رو کشف نمیکنم چانیول، من فقط سر صحنه های جرم میرم و عکس میگیرم. چند تا مصاحبه با پلیس میکنم و اخبارش رو توی سایت آپلود میکنم. کاری که الان یک گزارشگر سطح پایین داره انجام میده و اخبارش اونقدر بی هیجان و آبکی هستن که کمتر کسی توی کره میدونه جف کیه!!!
چانیول نیشخندی زد-میخوای معروف شی. از طریق این اخبار، گزارشهات مخاطب و طرفدار بیشتری پیدا کنن.
YOU ARE READING
"ژانوس"
Mystery / Thrillerژانوس، الهه آغاز ها و پایان هاست . خلاصه فیک: جین یونگ پسر خونده یکی از نخبه های معروف کره، توسط گروهک جدیدی که اخیرا برای بدست آوردن چیزی، چندین نخبه رو ترور کردن، بجای پدرخونده ش گروگان گرفته میشه. "جف"، برای زنده نگه داشتن جین یونگ توی گروهکش، ا...