تهیونگ:*یه گوشه نشسته و مثه بچه های خوب یه کلمه هم حرف نمیزنه.*
پرستار:*سافت میشه و سمتش میره.*
پرستار:اقای کیم شما میتونید به جای نشستن روی زمین و از دور تماشا کردن اقای مین یونگی،برید و روی صندلی کنارش بشنید.
تهیونگ:نه نمیخوام.
تهیونگ:*بغض میکنه.*
تهیونگ:اگه یونگی هیونگ شونش درد بگیره من چیکار کنم؟؟
پرستار: