یونگی:*کلوچه ته تغاری رو توی بغلش میچلونه.*
یونگی:کوکی من دلش شیر موز میخواد؟؟
تهیونگ:*داره سعی میکنه حسادتش رو سر گوشی و هر چیزی که امکانش هست کسی رو به کشتن بده(ترجیحا داداش کوچیکش)،خالی کنه.*
جونگکوک:
جونگکوک:هیونگ درسته دوست دارم بغلم کنی ولی میشه اینکارو جلو کسی انجام ندی که به خونم تشنه ست؟؟
یونگی: