یونگی:*بی اختیار عق میزنه.*
یونگی:اههه فکر کنم حامله شدم.
تهیونگ:*از ناکجا اباد*
تهیونگ:چییییی؟؟یعنی الان من پدر شدم؟؟یعنی الان من باید مسئولیت بچه رو به عهده بگیرم؟؟
نامجون:
نامجون:لطفا یکی منو به یه جای خیلی دور ببره.
😂🤦🏻♀️
یونگی:*بی اختیار عق میزنه.*
یونگی:اههه فکر کنم حامله شدم.
تهیونگ:*از ناکجا اباد*
تهیونگ:چییییی؟؟یعنی الان من پدر شدم؟؟یعنی الان من باید مسئولیت بچه رو به عهده بگیرم؟؟
نامجون:
نامجون:لطفا یکی منو به یه جای خیلی دور ببره.