-پسرم همهی اینا برای امنیت خودته، میدونم از محافظ خوشت نمیاد، اما بذار حداقل فقط یه نفر تا پایان انتخابات همراهت باشه ، باشه پسرم؟+اون کیم عوضی انقدر آشغاله که برای کناره گیری تو به من آسیب بزنه؟
-جیمین پسرم باور کن، هیچ چیز از اون آدم ترسناک بعید نیست، فقط پنج ماه تحمل کن، بعد همه چیز راحت تر میشه
+پدر من نمیفهمم، تو این چهار سالی که رئیس جمهور بودی همش غر زدی که خسته میشی و فلان، الان دوباره نامزد شدی و اون کیم عوضیم مثل یه سایه ترسناک همش دنبالمونه
-جیمین تمومش کن، همین که گفتم، فقط یه بادیگارده، باهاش حرف زدم طوری رفتار کنه که خیلی وجودشو حس نکنی
+باشه..
-و یه چیزی
+باز چیهههه
-تو این پنج ماه از بار و کلاب رفتن خبری نیست
+اماااا پدرررر
-حرف نباشه جیمین، بادیگارت الان میاد، من دیگه میرم
پدر جیمین به محض تموم شدن جملش از اتاق بیرون رفت و طولی نکشید تا صدای در زدن بلند شد و پسر قد بلند جذابی وارد اتاق شد-سلام، من جئون جانگکوک هستم، بادیگارتون، نگران نباشید، نمیذارم بودن من کنارتون اذیتتون کنه
جانگکوک با لحن خنثی رو به جیمین گفت+خیلی خب، باشه بیرون در وایسا
جیمین درحالی که چشماشو تو حدقه میچرخوند گفت و جانگکوک سری تکون داد و از اتاق بیرون رفتجیمین گوشیشو برداشت و دنبال شماره مورد نظرش گشت و بعد از پیدا کردنش تماس و برقرار کرد
+الو هوسوک هیونگ
-سلام جیمینی
+هیونگ صد بار گفتم اینجوری صدام نکن
-اوه من که یادم نمیاد جیمینی
+هیوووونگ
-باشه باشه، امروز بریم بار دارک؟
+آره کم کم آماده میشم، واقعا حوصلم سر رفته
-پس ساعت ۹ میبینمت
+میبینمت
جیمین با لبخندی گوشیو قطع کرد و به طرف کمد لباساش رفت، ساعت ۸ بود یک ساعت دیگه تو بار دارک با هوسوک قرار داشت، جیمین و هوسوک بارهای زیادی میرفتن، اما بار دارک پاتوق اصلیشون بودجیمین بعد از پوشیدن تیشرت سفیدش به همراه شلوار جین یه عینک مستطیلی به چشمهاش زد و ماسکی برای شناخته نشدن به صورتش زد دستی لای موهای بلوندش کشید و به طرف در اتاقش رفت
+اون محافظ لعنتی عین سگ اینجا وایساده
جیمین در حالی که به جانگکوک نگاه میکرد زیر لب گفت و به طرف پارکینگ حرکت کرد و از بین پنجتا ماشینش، ماشین مشکی دو دری رو انتخاب کرد و راه افتاد و متوجه بادیگارد نه چندان خوش اخلاقش شد که با ماشینش پشتش راه افتادهلعنتی زیر لب فرستاد و سرعتشو بیشتر کرد و متوجه شد که بادیگاردشم سرعتشو زیاد کرده پوفی کشید و سرعتشو کم کرد و به سمت خونه هوسوک روند
-سلام جیمینی
+بشین هیونگ
جیمین در حالی که به صندلی اشاره میکرد با بی حوصلگی گفت-چیشده؟ عصبی به نظر میای..
+اونجارو نگاه کن
جیمین در حالی که رانندگی میکرد از تو آیینه به ماشینی که پشت سرشون میومد اشاره کرد-اوه، بابات..برات دم گذاشته
هوسوک درحالی که از خنده ریسه میرفت گفت که جوابش مشتی از طرف جیمین بود که نثار پهلوش شد+پیاده شو رسیدیم
رو به هوسوک گفت و بعد شیشه رو پایین کشید تا سویچو به نگهبان بار بده تا ماشینشو براش پارک کنه-سلام قربان، چقدر میمونید؟
+فعلا هستیم
سویچو به نگهبان داد و به طرف بار حرکت کرد که یکدفعه جانگکوک جلوش سبز شد+چی میخوای؟ قرار بود جلو چشمم نباشی!
-بله قربان، ولی اجازه ندارید بار و کلاب برید
+تو کی باشی که برای من تعیین میکنی چیکار کنم و چیکار نکنم؟
در حالی که انگشتشو با ضرب اروم رو قفسه سینه جانگکوک میزد با صدای نسبتا بلندی گفت-من کسی نیستم و چیزیم براتون تعین نکردم، پدرتون اینو خواستن و من برای پدرتون کار میکنم!
در حالی که یک قدم از جیمین فاصله میگرفت با پوزخند رو به جیمین گفت+اوکـی پس به پدرم سلام برسون
جیمین درحالی که راهشو به طرف بار کج میکرد گفت که یکدفعه مچ دستش اسیر دست جانگکوک شد+چیکار میکنی؟
جیمین درحالی که ابروش بالا پریده بود از جانگکوک پرسید و جانگکوک بدون اینکه بهش جوابی بده دستشو کشید و به طرف ماشین خودش حرکت کرد+هی عوضی، ماشینم اونجاست
-به دوستتون بگید بیارتش
درحالی که جیمینو پرت میکرد تو ماشینش گفت و از در سمت راننده سوار ماشین شد+به خاطر این کارت اخراج میشی حروم زاده
جانگکوک بی توجه به حرف جیمین به رانندگیش ادامه داد
جیمین هم بعد از کمی غر زدن وقتی دید جانگکوک حرفی نمیزنه ساکت سر جاش نشست اما صد در صد که این قضیه همینجا تموم نمیشد
وقتی آقای پارک به جانگکوک گفته بود که جوری رفتار کنه جیمین وجودشو حس نکنه، خداروشکر کرده بود چون به هر حال حوصله سر کله زدن با اون بچه پولدار لوسو نداشت و فقط قصد داشت کارشو انجام بده چون به هر حال پول خوبی گیرش میومد و اون واقعا به این پول نیاز داشت، اما امشب حدس زد که این کار قرار نیست به این راحتیا هم باشه..
—————————————————
اگه خوشتون اومد ووت بدین❤️
YOU ARE READING
❕Vietato❕
Fanfictionچی میشه اگه پسر تخس رئیس جمهور کشوری که همجنسگرایی توش رسما ممنوعه، عاشق بادیگاردش بشه؟ 🚫ژانر: درام، اسمات، رمنس، جنایی 🚫کاپل: کوکمین @minblume :نویسنده ❗️این فن فیک همش نوشته خودمه، لطفا این فیک رو هیچ جای دیگه اپلود نکنید❗️