Ch14.Are You Fucking Kidding Me?

1K 142 168
                                    

"آر یو فاکینگ کیدینگ می؟!"
از صدای عصبانی جنی، تو جام میپرم.

تازه توضیح دادن همه چیز رو براشون تموم کرده بودم، بدون اینکه کوچیکترین جزئیاتی رو کنار بذارم.

نفس حبس شدم رو بیرون دادم، نمیدونستم چه مدت تو سینم نگه داشته بودمش و حقیقتش تا حدی احساس آرامش و سبکی پیدا کردم.

نمیدونستم که داشتن همهٔ این احساسات محصور شده، باعث میشه از کنترل خارج شم.

انگار بالاخره وزنه ای از روی شونه هام برداشته شد و احساس بهتری پیدا کردم.

"آروم باش جنی،"
جیسو با احتیاط سعی میکنه اون کیتن عصبانی، یا همون جنی رو آروم کنه.

جنی در حالی که از عصبانیت سرخ شده بود، یکدفعه از جاش بلند میشه،
"نه! چرا اون باید انقدر احمق باشه؟"

سعی میکنم لبخندی که از دیدن جنی، درحالی که تو اتاق نشیمن راه میرفت و با عصبانیت با خودش چیز هایی زمزمه میکرد، سرکوب کنم.

میدونم که این یک لحظهٔ جدی عه، اما نمیتونم این احساس خوشبختی که همه چیز به آرومی به حالت عادی برمیگرده رو سرکوب کنم، علاوه بر این که من هنوز کاملا و دیوانه وار عاشق اون هستم.

اونها ازم عصبانی نبودن، اونها بخاطرم عصبانی بودن و واقعاً به خاطر این موضوع ازشون سپاسگزارم.

جنی سریع به سمتمون برمیگرده،
"اون حق نداره! اوه! من فقط میتونم بکشمش! ما باید یه کاری انجام بدیم!"

لپم رو از داخل گاز میگیرم و سعی میکنم خنده ام رو خفه کنم.
'جنی عصبانی، یه جنیِ فوق کیوت عه.'

جیسو که از حرکات سریع جنی عصبی شده بود، آه بلندی کشید و با آرامش گفت:" میدونم همینکار رو هم میکنیم، اما اول باید آروم باشیم و دربارش درست فکر کنیم."

اون نمیتونست تحمل کنه جنی اینجوری با قدم های سریعش اتاق رو متر کنه ، به جهنم، حتی منم نمیتونم به درستی تمرکز و فکر کنم چه برسه به جنی.

جنی جیسو رو نادیده گرفت و با عصبانیت ادامه داد،
"فکر میکنه کیه؟! پادشاه پیچو ماچو؟"

چهه کمی لبخند میزنه و جوابش رو میده،
"اون ماچو پیچو عه جن."

جنی که ضایع شده بود،با گونه های سرخ شده، چشم هاش رو چرخوند و شونه هاش رو بالا انداخت؛
"حالا فرقش چیه مگه!"

جنی با لحن حق به جانبی جواب داد که باعث شد ما از این حالت عصبانی کیوتش بخندیم ،

𝑩𝒓𝒆𝒂𝒌𝒊𝒏𝒈 𝑷𝒐𝒊𝒏𝒕✔Où les histoires vivent. Découvrez maintenant