~ Part 25 ~

472 94 29
                                    

 وین وین کلاهشو پایین تر کشید و سعی کرد بدون جلب توجه از پله ها بالا بره و خودشو به اتاقش برسونه ولی همین که از جلوی در آشپزخونه گذشت، صدای مادرش رو شنید.

- وین وین تویی؟ کی اومدی؟

پسر کوچیک ناچارا ایستاد و جوری ایستاد که میا کمترین دید رو بهش داشته باشه.

- همین الان! اومدم فقط وسایلمو بزارم و بعد برم پیش ته یونگ!

میا ظرف سالادی که دستش بود رو توی یخچال گذاشت و بعد سمت وین رفت.

- وقتی اومدی بیا چند تا چیز براش آماده کردم بهت بدم ببری!

وین وین با عجله سر تکون داد و خواست دوباره راهشو بگیره و بره که میا با شک پرسید: وینی! تو موهاتو رنگ کردی؟

وین وین لبشو گزید و سمت مادرش برگشت.

- آ...آره...

کلاه کپشو در آورد و موهای طلایی رنگش روی صورتش ریخت. چشم های میا برق زد و با خنده ای که روی لبش اومده بود تحسینش کرد: چه قدر بهت می یاد...جوجه طلایی شدی!

وین وین که هنوز زیاد از تصمیمی که گرفته بود مطمن نبود وقتی دید نظر مادرش مثبته امید گرفت.

- پس خوب شدم؟

میا سر تکون داد و لپ های نرم پسرشو کشید.

- مثل فرشته ها شدی وینی!

پسر کوچیک با حس خوبی که گرفته بود دیگه نمی تونست بیشتر از صبر کنه و باید هر چه زودتر نظر ته یونگ رو هم می پرسید.
هنوز خانواده ی ته یونگ مهمونش بودن و شاید خیلی راحت نبود که اونجا رفت و آمد کنه ولی این ها چیزی نبودن که بتونن جلوی وین وین رو بگیره.

وقتی به سوییت کوچیک ته یونگ رسید مادرش مثل همیشه از اون پسر شیرین استقبال کرد و آقای لی هم مثل هر بار دیگه جلوی تلویزیون نشسته بود انگار که هیچ وقت از اونجا حرکت نمی کرد. مادر ته یونگ وینی رو سمت اتاق خواب راهنمایی کرد، ته یونگ که انگار تازه از خواب بیدار شده بود با دیدن وین وین و اون ظاهر جدیدی که به خودش گرفته بود با تعجب پلک زد تا مطمئن بشه چشم هاش درست می بینه. وین وین کنارش نشست و ذوق زده پرسید.

- نظرت چیه؟ چطور شدم؟

وین وین چشمکی به ته یونگ زد که باعث خنده ش شد، هیجان زده توی موهاش دست کشید و بهم شون ریخت.

- خیلی کیوت شدی...واقعا قشنگه!

چشم های معصوم پسرک از شادی برق میزد و تازه متوجه این شد که بانداژ سر ته یونگ باز شده.

- سرت خوب شده؟ بانداژشو کی باز کردی؟

ته یونگ کمی سرشو ماساژ داد و جواب داد: دکتر یوتا لطف کرد و امروز صبح برای معاینه ی دوباره م اومد و بانداژ رو باز کرد.

my brother Where stories live. Discover now