part 5

6.7K 1K 154
                                    

جونگ کوک با صدای خنده های جیکوب از خواب بیدار شد

تعجب کرد چون یونگی قرار نبود امروز بیاد حتی روز هایی هم که بود با جیکوب بازی نمی‌کرد

بلوزشو پوشید و از اتاق خارج شد صحنه ای که میدید قلبشو گرم میکرد تهیونگ روی مبل نشسته بود جیکوب رو پاش بود و داشت قلقلکش میداد خودشم(تهیونگ) از خنده هاش می‌خندید جیکوب عین پدرش با تهیونگ راحت بود و این واقعیت برای جونگ کوک زیبا
چون جیکوب بچه تنهایی بود بخاطر هوش زیادش
و علاقش به پدرش

بدون جلب توجه به سمت آشپزخونه رفت نمیخواست مزاحم اون دو تا بشه
صبحونه آماده بود
ولی پر از پنکک های قلبی و مربای سرخ
حتی روی قهوش هم یه قلب کشیده بود
انگار یه دختر جوون براش صبحونه آماده کرده بود
صدایی نزدیک گوشش گفت:صبح بخیر استاد
جونگ کوک رو به تهیونگ کرد و آرایش ملایمشو دید سایه صورتی رنگش و برق لب زیباش لباس براقش حواس جونگ کوک و پرت کرد

تهیونگ با پوزخندی زد و گفت:کجا رو نگاه می کنی؟

جونگ کوک سرشو چرخوند و بحث و عوض کرد گفت:چرا عین یه دختر صبحونه آماده کردی؟

تهیونگ:خواستم عشقمو بهت نشون بدم دخترونه پسرونه داره مگه؟

جونگ کوک با اخم:نیاز نبود با این حالت این کار هارو بکنی!

تهیونگ به طرز خطرناکی خودشو به جونگ کوک نزدیک کرد و گفت:من همه کار تو این شرایط برای تو میکنم حتی حاضرم باهات بخوابم

جونگ کوک ابرو بالا انداخت و گفت:تو این شرایط هم دست از لاس زدن برنمی داری نه؟

تهیونگ خندید و گفت:لاس زدن من فقط واسه توئه

جونگ کوک پوزخندی زد و پشت نشست
تهیونگ زیر گوشش گفت:تو میتونی منو فاحشه بدونی ولی از نظر خودم،من فقط با تو خوابیدم می‌دونی چرا؟
به نفس های آروم جونگ کوک گوش داد:چون فقط فقط تو رو موقع سکس میبینم

جونگ کوک نفس عمیقی کشید و مشغول صبحونه خوردن شد
چی میتونست بگه تهیونگ راه بازی با قلبشو یاد گرفته بود و انگار قصد نداشت یه لحظه هم به قلب نا آروم اما مغرور جونگ کوک استراحت بده اعتراف تهیونگ کثیف ولی صادقانه بود

چقدر باید یکی دوست داشته باشی که تو چهره همه مردا فقط اونو ببینی؟؟؟؟

خب معلومه،خیلی
این علاقه زیاد ته کم کم داشت جونگ کوک و می‌ترسوند چون داشت خودش هم غرق میشد

طرف های ظهر یونگی اومد فقط جونگ کوک تو هال بود:تهیونگ کو؟
جونگ کوک چشم غره ای بهش کرد

یونگی:قیافتو واسه من اونجوری نکن میخوام راجب دوستش بپرسم

جیکوب از اتاقش بیرون دوید و خودشو تو بغل یونگی انداخت

Kookv Magic Of Love [ Completed ]Onde histórias criam vida. Descubra agora