شش ماه بعد
ویمین کنار هم تو خونه ته نشسته بودن
ته گچ دست و پاشو باز کرده بود و زخماش خوب شده بود تو خونه خودش زندگی می کرد ولی هر روز به خونه جونگ کوک سر میزد
جونگ کوک خیلی باهاش بهتر شده بود و این امیدوارش میکرد اما هنوز حرفی راجب رابطشون نزده بودنجیمین تو این چند ماهه سرش از گوشی در نمی اومد
یا با یونگی حرف میزد یا با یونگی بیرون بود یا با یونگی در حال عملیات بود
همه برنامه های زندگی جیمین به نوعی به یونگی وصل بودته:با کی داری چت می کنی؟؟؟
جیمین بدون اینکه سرشو از گوشی بیرون بیاره گفت: یونگی
ته خندید و گفت:البته،یونگی اینجا یونگی آنجا
جیمین با دلخوری:یاا منو مسخره نکن
ته: مسخره نکردم فقط اینکه پارک جیمین عاشق شده....
جیمین:من عاشقش نیستم
ته با لحن مسخره ای گفت:آره من میتونم زن بگیرمجیمین تسلیم شد: خیلی خوب ازش خوشم میاد
ته با ناباوری:خوشت میاد؟؟؟اون همه کار برات کرده هر جایی نخواستی مراعاتتو کرده نه با کسی دیدیمش نه دروغی گفته همه جوره پات بوده چیزی نبوده که بخوای و برات تهیه نکنه، چی دیگه میخوای پارک جیمین؟؟؟
جیمین گوشی کنار گذاشت: میترسم ته
تهیونگ چیزی نگفت تا حرفش و ادامه بده
جیمین با لحن ارومش گفت:از روز اولی که اومد اینجا قلبمو لرزوند وقتی فهمیدم ازم خوشش اومده دست از پا نمیشناختم ولی ترسیدم،محبت هاش زیادی خوب بود بعضی وقتا فکر می کنم از سرم زیاده اون خوبه پاکه ولی من......
ته دستشو گرفت و گفت:جیمینا هرکسی اشتباه میکنه همه لایق بخششن اگه پشیمونی اگه دیگر سمتش نمیری پس تو پاکی مثل روز اولی که بدنیا اومدی حالا گذشته رو کنار بذار و با مردی که با همه بدیات میخوادت زندگی کنجیمین ته رو بغل کرد: دوست دارم تهیونگا خیلی دوست دارم
:چرا هروقت من میام یا تو بغل همید یا دارید بهم ابراز علاقه میکنید؟؟؟
هردو سمت صدا برگشتن
ته هول کرد:م..ما ...ی...
جونگ کوک با جدیت همیشگیش گفت: جیمین میشه تنهامون بذاری؟؟؟
ESTÁS LEYENDO
Kookv Magic Of Love [ Completed ]
Fanficجادوی عشق🍸 کاپل:کوکوی یونمین کاپل مخفی ژانر روزمره درام رومنس اسمات دانشگاهی هپی اند تاپ جونگ کوک باتم تهیونگ خلاصه داستان:کیم تهیونگ کراش کل دانشگاهه به رابطه معتقد نیست حالا چی میشه اگه این آدم خودش رو کسی کراش بزنه اونم نه هرکسی بلکه جئون جونگ...