اسمات 🔞🔞🔞🔞هیجان شیرینی وجود جونگ کوک و گرفته بود بعد از اینکه مطمئن شد جیکوب خوابه وارد اتاق خودش
شد
بدن عسلی رنگ ته بین ملافه های سفید رنگ میدرخشید و با حالت اغوا کننده ای روی تخت قرار گرفته بود
روی لباشو پارچه ای پوشونده بود که پشت سرش گره میخورد
ته آماده به فاک رفتن بود و این بهترین کادوی تولد جونگ کوک بودجونگ کوک لباس هاش و بی صبرانه در آورد و ملافه مزاحم و از روی بدن عشقش کنار زد تا همه چیز و ببینه
ته با چشمای منتظر و شیطونش تک تک حرکات جونگ کوک و نگاه میکرد
جونگ کوک پاهای بلند و زیباشو نوازش کرد و گفت:خیلی برای من خوبی عشقم اینو میدونی؟؟؟دیک ته رو تو دستاش گرفت و گفت:همیشه آرزوی همچین عشقی رو داشتم
خودشو روی ته کشید سینه هاشو بوسید و گفت:امروز بهم دست نمیزنی عشق باشه؟؟
ته با تردید تایید کرد
جونگ کوک سینه ته رو تو دهنش برد مکید و نوکشو با زبون خیس کرد و گاهی گاز میگرفت وقتی دوتا سینه ته رو کبود کرد از روش بلند شد ته دستاشو مشت کرده بود و پاهاش و محکم به هم چسبونده بود
کوک زانو هاشو گرفت و از هم بازشون کرد
با بی قراری سه تا از انگتشت هاشو خیس کرد با دوتا انگشت وارد سوراخش شد قفسه سینه ته به شدت بالا و پایین میشد صدای نفس هاش جونگ کوک و ترغیب میکرد
بعد از چند بار حرکت انگشت سوم رو هم وارد کرد و سریع تر ضربه زد میخواست جلوی ارضا شدنش رو بگیره ولی ایده بهتری داشت
وقتی چهارمین انگشت و وارد کرد بی تابی ته بیشتر شد کمرش و قوس داد و سینه هاشو فشرد
جونگ کوک به چشمای نیازمند ته نگاه کرد و گفت: یه مشت و میتونی جا بدی؟؟؟
چشمای ته داشت از حدقه در میومد مگه میشد؟؟؟جونگ کوک انگشت هاشو بیرون کشید و کل دستشو با لوب چرب کرد چهارتا انگشت و شستشو فرو کرد دست دیگشو به دهن ته رسوند فقط محض اطمینان که جیغ نزنه
بعد آروم دستشو به تو هل داد اشک های ته روی بالشت میریختن و صحنه زیبایی رو ساخته بودن کوک وقتی دستشو کامل فرو کرد چند ثانیه صبر کرد صورت هاشون حالا نزدیک هم بود
جونگ کوک:میدونی چقدر عاشقتم؟؟
شروع به تکون دادن دستش کرد
جونگ کوک نزدیک صورتش غرید:همه میگفتن مال تو نمیشه پایبند رابطه نیست
ضربه عمیقی زد که گریه ته رو در آورد
جونگ کوک:ولی من عاشقت بودم هنوزم هستم
دستی که جلو دهن ته گذاشته بود برداشت و پارچه رو باز کرد لباشونو بهم رسوند
در حالی که یه دستشو تو سوراخش تکون میداد با دست دیگه دیکشو گرفت تا بهش لذت بده
ناله های ته رو با بوسه های سختش کنترل کرد وقتی تو دستش خالی شد
جونگ کوک گفت:خوبی عشقم؟؟؟
ته با خنده بی حالی گفت:پارم کردی لعنتی
جونگ کوک پوزخندی زد و گفت: هنوز مونده
دیکشو فرو کرد و ضربه زد ته سعی میکرد ناله هاشو خفه کنه ولی یه جاهایی از دستش در میرفت:اهه کو..کوکی..آه
جونگ کوک خودشو به لباش رسوند و گفت:بگو دوسم داری بگو ترکم نمیکنی
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Kookv Magic Of Love [ Completed ]
Hayran Kurguجادوی عشق🍸 کاپل:کوکوی یونمین کاپل مخفی ژانر روزمره درام رومنس اسمات دانشگاهی هپی اند تاپ جونگ کوک باتم تهیونگ خلاصه داستان:کیم تهیونگ کراش کل دانشگاهه به رابطه معتقد نیست حالا چی میشه اگه این آدم خودش رو کسی کراش بزنه اونم نه هرکسی بلکه جئون جونگ...