part 14

5.3K 790 55
                                    


چند روز بعد
دانشگاه
ساعت آخر

جونگ کوک اون روز تهیونگ و ندیده بود و خیلی دلتنگش بود
کلاس امروزش تموم شده بود ولی ته یونگ هنوز یه کلاس داشت جونگ کوک به بهانه کارهای عقب افتادش تو دانشگاه مونده بود تا باهم برگردن

دو تا از همکلاسی های دختر ته رو تو راهرو دید
_میگن خیلی خوشگله
+مطمئنم عضلات زیبایی داره
_نمیدونم مجبور میشیم دیکشم بکشیم یا نه
+من که از خدامه

جونگ کوک چند لحظه هنگ کرد پس رییس جانگ درست می گفت برای بچه ها مدل آورده بود
افکار متفاوتی تو ذهنش شکل گرفت
ولی این کاملا به درسش مربوطه
ربطی نداره اون نباید بدن یه مرد دیگه رو نگاه کنه
اما اگه نکشه ممکنه پاس نشه
برام مهم نیست خودم جاش میکشم

با افکار ضد و نقیضش راهی کلاس تهیونگ شد
در زد و وارد شد با دیدن پسر عریانی که نشسته بود و بچه ها آماده میشدن تا طرحشو بکشن عصبانی شد به تهیونگ نگاه کرد که سرش و پایین انداخته بود و داشت لبشو می گزید
یعنی با دیدن این پسر تحریک شده بود؟؟

جونگ کوک روبه استاد پارک گفت:خسته نباشی استاد متاسفم وسط کلاستون اومدم کیم تهیونگ یکی از پروژه هایی که بهش دادم و نا مفهوم کار کرده میتونم ببرمش؟؟

پارک نگاهی به تهیونگ کرد که چشماش عین گردو شده بود تو این مدت هیچ پروژه ای رو بد کار نکرده بود پس جونگ کوک اینجا چیکار میکرد؟؟؟
استاد پارک:برو آقای کیم

جونگ کوک از کلاس خارج شد و تهیونگ به دنبالش رفت
هردو وارد کلاسی خالی شدن و جونگ کوک در و بست
دست ته رو کشید و به خودش چسبوند
ته:چ....
جونگ کوک:هیچی نگو

گردن ته رو گرفت و لباشونو بهم رسوند با ولع لباشو می مکید و گاز میگرفت تهیونگ تصمیم گرفت همراهیش کنه خودش و به جونگ کوک چسبوند و گردنشو گرفت جونگ کوک دستشو دور کمر ته حلقه کرد و زبونشو وارد دهن ته کرد زبونشو بین لبش میگرفت و گاهی نوکشو گاز میگرفت و ناله ته رو بلند میکرد بعد از اینکه کل لب و زبونشو مزه کرد کنار کشید

به چشمای تیره ته نگاه کرد و تصمیم گرفت اعتراف کنه گفت: نتونستم بذارم نقاشی اون پسر و بکشی میدونم فکر می کنی پاس نمیشی اما من برات اون طرح و میکشم نگران نباش

ته یونگ لبخندی زد و گفت:نمیخوای دست از حسادت برداری آقای جئون؟

جونگ کوک تازه یادش اومد از چی بیشتر عصبانی بود:اصلا تو چرا موقع نگاه کردن بهش لبتو گاز می گرفتی؟؟؟نکنه از بدن اون اشغال خوشت اومده بود؟؟

ته یونگ از تو بغل جونگ کوک در اومد و با کلافگی گفت:نه خدای من دوباره این بحث شروع شد

جونگ کوک با تحکم گفت:جوابمو بده تهیونگ

ته یونگ نفسشو با حرص بیرون داد و گفت:خوب گوشاتو باز کن آقای جئون من فقط استرس داشتم چون باید طرحشو می‌کشیدم ولی نمی‌ تونستم بهش نگاه کنم در ضمن من صورت خرگوشی و بدن لاغر و بی حالت تو رو بیشتر دوست دارم

Kookv Magic Of Love [ Completed ]Where stories live. Discover now