part 24

4.5K 579 142
                                    

روز عروسی بالاخره رسید تهیونگ صد بار خودشو تو آیینه چک کرده بود ولی باز اضطراب داشت

جیمین که تهجونگ و نگه داشته بود گفت:بس کن تهیونگا خوب شدی،چه اصراری داری که زشت شدی؟؟؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جیمین که تهجونگ و نگه داشته بود گفت:بس کن تهیونگا خوب شدی،چه اصراری داری که زشت شدی؟؟؟

تهیونگ به موهاش اشاره کرد و گفت:احساس میکنم بد شده
جیمین پوفی کشید و گفت:ته یه کلمه دیگه حرف بزنی یه دیلدو سی سانتی میکنم تو کونت

:امشب می‌ره تو کونش نگران نباش

ته به سمت در برگشت و جنی رو دید

جیمین و ته با هم گفتن:اوووووو چه خوشگل شدیجنی خندید و گفت: مرسی ولی جیمینا مجازی همچین چیزی بپوشی؟؟؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جیمین و ته با هم گفتن:اوووووو چه خوشگل شدی
جنی خندید و گفت: مرسی ولی جیمینا مجازی همچین چیزی بپوشی؟؟؟

جیمین و ته با هم گفتن:اوووووو چه خوشگل شدیجنی خندید و گفت: مرسی ولی جیمینا مجازی همچین چیزی بپوشی؟؟؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جیمین:نه راستش
ته یونگ:خودت کون خودتو به فنا میدی آخر

صدای نامجون از پشت در اومد:ته زودباش باید بریم
ته در و باز کرد و پدرش و دید

صدای نامجون از پشت در اومد:ته زودباش باید بریمته در و باز کرد و پدرش و دید

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Kookv Magic Of Love [ Completed ]Where stories live. Discover now