روز عروسی بالاخره رسید تهیونگ صد بار خودشو تو آیینه چک کرده بود ولی باز اضطراب داشت
جیمین که تهجونگ و نگه داشته بود گفت:بس کن تهیونگا خوب شدی،چه اصراری داری که زشت شدی؟؟؟
تهیونگ به موهاش اشاره کرد و گفت:احساس میکنم بد شده
جیمین پوفی کشید و گفت:ته یه کلمه دیگه حرف بزنی یه دیلدو سی سانتی میکنم تو کونت:امشب میره تو کونش نگران نباش
ته به سمت در برگشت و جنی رو دید
جیمین و ته با هم گفتن:اوووووو چه خوشگل شدی
جنی خندید و گفت: مرسی ولی جیمینا مجازی همچین چیزی بپوشی؟؟؟جیمین:نه راستش
ته یونگ:خودت کون خودتو به فنا میدی آخرصدای نامجون از پشت در اومد:ته زودباش باید بریم
ته در و باز کرد و پدرش و دید
YOU ARE READING
Kookv Magic Of Love [ Completed ]
Fanfictionجادوی عشق🍸 کاپل:کوکوی یونمین کاپل مخفی ژانر روزمره درام رومنس اسمات دانشگاهی هپی اند تاپ جونگ کوک باتم تهیونگ خلاصه داستان:کیم تهیونگ کراش کل دانشگاهه به رابطه معتقد نیست حالا چی میشه اگه این آدم خودش رو کسی کراش بزنه اونم نه هرکسی بلکه جئون جونگ...