Part 03

823 170 26
                                    

کیفشو کول کرد و با هیجان جلو آینه ایستاد. عینک گردشو رو چشمش زد و با ذوق به خودش تو آینه نگا کرد.

سریع از خونه بیرون رفت و به طرف مدرسه دوید.

به مدرسه که رسید سرعت دویدنشو کم کرد و لبخند ملیحی زد.

به طرف کلاس رفت و تا وارد شد یونجون به طرفش اومد و گفت:«هی بومگیو دوست داری پیش من بشینی؟»

بومگیو به یونجون اشاره کرد و گفت:«پیش تو؟»

_هوم

بومگیو لبخندی زد و گفت:«آره خوبه»

یونجون کمر بومگیو رو گرفت و به طرف صندلی خودش که تو ردیف سوم بود برد.

یکی از نیمکت های کنار یونجون خالی بود؛ پس اونجا نشست.

یونجون هم رو نیمکت خودش نشست و کتاب زبانشو باز کرد تا مرورش کنه.

بومگیو نگاهی بهش انداخت و گفت:«اینجا جای کسی نیس؟»

یونجون بهش نگا کرد و جواب داد:«نه. چون جاشو با تو عوض کرد.»

بومگیو لبخندی زد و دیگه چیزی نگفت تا یونجون درسشو مرور کنه.

-------------------------------

یونگی دفتر کلاسیشو برداشت و سریع از اتاق استراحت معلما خارج شد. اصلا دلش نمیخواست جیمینو ببینه.

این زنگ با کلاس اول 5 داشت.

همون طور که میخواست به طرف پله ها بره نگاهش به کلاس یونجون خورد.

یونجون سخت روی درسش تمرکز کرده بود و این باعث لبخند یونگی میشد.

لحظه ای یونجون سرشو بالا آورد و یونگی رو دید که پشت در ایستاده و داره به او نگا میکنه.

یونگی دستشو مشت کرد و بالا آورد و زمزمه کرد:«فایتینگ»

یونجون هم در جواب لبخند زد.

یونگی به طرف پله ها رفت و ازشون بالا رفت تا خودشو به کلاس اول 5 برسونه.

--------------------------------

چند ساعت بعد...

زنگ خونه به صدا در اومد و دانش آموزا سریع وسایلاشون رو جمع کردن.

یونجون با جمع کردن وسایلاش کنار میز بومگیو که کنارش بود ایستاد.

بومگیو هم وسایلاشو جمع کرد و گفت:«بریم»

بومگیو کیفشو کول کرد تا با یونجون از کلاس خارج بشن.

بومگیو ضربه نه چندان محکمی به سر خودش زد و گفت:«تو امتحان به جای Miss نوشتم Kiss وای خدااااااااا! الان آقای کیم با خودش میگه چقدر من منحرفم!»

یونجون خندید و گفت:«به جای Miss Emelyنوشتیkiss Emely؟ وای خدا!»

بومگیو ضربه دیگه ای به پیشونی خودش زد و گفت:«خدایا چرا انقدر خنگم؟!»

SunshineWhere stories live. Discover now