بومگیو ظرف مربا رو روی میز کوچیک توی آشپزخونه اش گذاشت و به یونجون که هنوز خواب بود نگا کرد. امروز مدرسه تعطیل بودن پس بیدارش نکرده بود.
صبح وقتی بیدار شده بود خودشو تو بغل یونجون برهنه دیده بود. خب اولش هنگ کرد ولی بعد از خجالت سرخ شد و سریع خودشو تو حموم جا داده بود حتی الان هم نمیدونست چرا انقدر قلبش تند میزنه.
دوباره درد عجیبی پایین کمرش حس کرد و خواست روی صندلی داغونش بشینه که با صدای در متوقف شد.
با چشمای درشت و متعجبش به در نگا کرد و با خودش گفت:«یعنی کی میتونه باشه؟»
از توی آشپزخونه بیرون رفت و در حالی که به طرف یونجون میرفت با صدای بلندی گفت:«کیه؟»
_منم
با شنیدن صدای یونگی خشکش زد. سریع تر خودشو به یونجون رسوند و بازوشو تکون داد و گفت:«هی یونجون پاشو! پاشو برو یه چی بپوش بعد دوباره بیا بخواب»
ولی یونجون ذره ای تکون نخورد.
_یونجون! پاشو دیگه داداشت اومده! نمیخوای که لخت ببینتت؟!
یونجون تکونی خورد و زیر لب گفت:«هوم؟»
_پاشو برو یه چی بپوش!
بالاخره یونجون چشماشو به زور باز کرد و با صدای خواب آلودش پرسید:«چرا؟»
_چون لختی!
یونجون تازه متوجه موقعیتش شد با چشمای درشت و گونه سرخ شده به بومگیو نگا کرد.
بومگیو هم برا خلاص شدن از اون موقعیت سریع بلند شد و به طرف در رفت.
یونجون هم با برداشتن لباساش به طرف حموم رفت.
در رو باز کرد و با دیدن یونگی که با جیمین اومده بود لبخندی زد و گفت:«سلام هیونگ. سلام آقای پارک»
هر دو با هم جواب سلامشو دادن. بومگیو به طرف انباری خونه اش یا همون اتاق خودش رفت و دو تا صندلی واسه یونگی و جیمین آورد.
صندلی ها رو پشت میز صبحونه گذاشت و دستشو روی کمرش که درد میکرد گذاشت.
یونگی به بومگیو نگاهی انداخت و با لبخند گفت:«ما صبحونه خوردیم»
_اشکال نداره. با ما هم بخورین
یونگی با لبخند روی یکی از صندلی ها نشست و جیمین دقیقا رو به روش.
به بومگیو نگا کرد و گفت:«نمیخواد آقای پارک صدام کنی. راحت باش»
بومگیو لبخندی زد و گفت:«باشه جیمین هیونگ»
جیمین هم لبخندی زد.
بومگیو به طرف هال رفت و سریع تشک هاشونو جمع کرد و به طرف اتاق برد.
یونگی:«بیا راحت بشین... راستی یونجون کجاس؟»
_توی حمومه.
YOU ARE READING
Sunshine
Fanfiction[کامل شده] داستان در مورد دو برادره که رابطه آنچنان خوبی ندارند. برادر کوچک تر عاشق پسری میشه که رو برادر بزرگ تر کراش داره و این باعث میشه که... کاپل: یونمین، یونگیو ژانر: عاشقانه، درام، مدرسه ای، اسمات