5 روز بعد...
بومگیو با برخورد آب به بدنش جیغ کوتاهی کشید. یونجون که رو به روش ایستاده بود و آب ساحل به او نرسیده بود بلند خندید.
بومگیو اخم ظاهری ای کرد و سریع به دنبال یونجون دوید تا توی ساحل پرتش کنه و او رو هم خیس کنه. یونجون دوید و هر طور شده خودشو از بومگیو دور کرد و با صدای بلندی شروع کرد به خندیدن.
یونگی و جیمین هم که روی شن های ساحل نشسته بودن با دیدن اون دو تا خندیدن.
3 روز پیش یونگی خونه قبلیشون رو فروخت و مبلغ خونه جدید رو پرداخت کرده بود. البته هنوز داخلش نرفته بودن.
دیروز هم به همراه یونجون واسه هال خونه کاغذ دیواری انتخاب کرده بودن.
این مدت که کارگرا خونه رو مرتب میکردن یونگی واسه تعطیلات با ماشین جیمین اونا رو به شهر تونگیئونگ آورده بود. امتحانات یونجون و بومگیو هم تموم شده بود پس از اون بابت خیالش راحت بود.
و وقتی هم دیشب هتل گرفت، هزاران فحش از طرف جیمین نصیبش شد. آخه خیلی پول نداشت و حالا بیشترشو صرف سفر کرده بود.
بالاخره بومگیو یونجونو گرفت و با خودش به سمت آب کشیدش. ناگهان پاهاش رو ماسه ها لیز خورد و روی یونجون افتاد که باعث شد یونجون هم روی ماسه فرود بیاد و با موجی که بهشون برخورد از سر تا پای دو تا شون خیس شد.
یونجون با حس خیس شدنش ایشی زیر لب گفت. بومگیو شیطانی خندید و گفت:«حقته!»
یونجون دستشو پر از ماسه کرد و روی لپ بومگیو کشید. بومگیو با حس گِل روی صورتش جیغی زد:«بی شعــــور!»
و حالا یونجون بود که به بومگیو میخندید. بومگیو هم که تقریبا روی یونجون خیمه زده بود دستشو پر از گل کرد و باهاش روی صورت یونجون شکلک کشید.
یونجون هم با حس چندشی فریاد کشید و دست بومگیو رو گرفت تا بیشتر از این صورتشو کثیف نکنه.
_یونگی! یونگی
یونگی که نگاهش به اون زوج شیطون بود، نگاهشو گرفت و به جیمین که صداش میزد انداخت. سطل آبی روش خالی شد و بعد صدای خنده جیمینو شنید.
با دیدن اینکه یونگی میخواد بلند شه و انتقام بگیره سریع بلند شد و با جیغی از هیجان به طرف بومگیو و یونجون دوید و گفت:«منو از دست یونگی نجات بدیــــــن»
یونجون سریع بلند شد و به عنوان محافظ رو به رو جیمین ایستاد. یونگی وقتی که به یونجون رسید گفت:«برو کنار»
_نچ!
_عـــــه! برو کنار دیگه!
_رمز عبور!
_مگه رمز داره؟
_آره! رمزش هم آسونه... با جی شروع میشه
_جیمین
YOU ARE READING
Sunshine
Fanfiction[کامل شده] داستان در مورد دو برادره که رابطه آنچنان خوبی ندارند. برادر کوچک تر عاشق پسری میشه که رو برادر بزرگ تر کراش داره و این باعث میشه که... کاپل: یونمین، یونگیو ژانر: عاشقانه، درام، مدرسه ای، اسمات