39

1K 152 798
                                    

بدون اینکه ذره ای از اخمای روی پیشونیش و باز کنه، نگاه غضبناکش و سمت هری که معذب جلو روش وایساده، میکشه و با طلبکاری نگاهش میکنه

قبل از اینکه بتونه تهدیدای توخالی خودش و به زبون بیاره، با ضربه ای که لیام با شونه اش از پشت بهش میزنه، چشماش و میچرخونه و با حرص غر میزنه..

ز: یه لحظه صبر کن الان میگم..

ل: کامان زود باش‌

کمی این پا اون پا میکنه و دست آخر نگاهش رو صورت هری ثابت میشه

ز: معذرت میخوام!

با حرصی که به وضوح قابل تشخیصه و چهره ای که بیشتر طلبکار نشون میده تا پشیمون، به زبون میاره و بدون اینکه منتظر حرفی از جانب هری باشه دستاش و جلوی سینه اش گره میزنه و با داد به لیام میپره

ز: خیالت راحت شد؟ گفتم دیگه!

ل: این چه طرز معذرت خواهی کردنه؟! الان هری فکر میکنه زورت کردم!

رفتارای اون دو نفر و معذرت خواهی هر چند فیک زین باعث میشه لبخند رو صورت نگران هری بشینه

با اینحال زنگ زدن لحظه ای گوشیش باعث میشه تا به کل حواسش پرت شه و بعد یه معذرت خواهی کوتاه از اون دو نفر فاصله بگیره

ز: دیدی چیکار کرد؟ حتی جوابم و نداد..

با رفتنش زین که کاملا کاسه صبرش لبریز شده، داد میزنه و با عصبانیت مشت محکمش و به سینه لیام میکوبه

ل: آخ.. خیله خب بابا

ل: رفت تلفن جواب بده میاد

ز: بذار برگرده اون موقع بهش میگم توی زبون نفهم مجبورم کردی الکی معذرت بخوام

جفت دستاش و میگیره و قبل از اینکه اون پسر بتونه دوباره بهش ضربه بزنه، به حرف میاد

ل: خیله خب حالا کوتاه بیا

ز: زود باش من معذرت خواستم حالا تو به قولت عمل کن

ل: هرچند بیشتر شبیه فحش بود تا معذرت خواهی ولی همین هم ازت قبوله

ز: من این حرفا حالیم نمیشه زود باش تو قول دادی

ل: خیله خب

از روی ناچاری میگه و دستش و میگیره

ل: بریم اتاق قبلش باید با هم حرف بزنیم

نگاهش و از زینی که با شاخک های فعال شده اش داره نگاهش میکنه، میگیره و به هری که سمت پنجره مشغول صحبت با گوشیه، اشاره میکنه

ل: خصوصی..

ز: نخیر اول باید به قولت عمل کنی

ل: اوکی چی میخوای؟

وایمیسته و منتظر به پسر نگاه میکنه

ل: بگو دیگه یالا..

ز: بیرو..

unforgettable [Z.M]Where stories live. Discover now