خونسردانه پوزخند تحقیرآمیزی به نگهبان هایی که با اسلحه سمتش گارد گرفتن، میزنه و با اعتماد به نفس ذاتیش قدمهای محکمش و سمت عمارت میکشه
م: میدونم بدت میاد عزیزم اما حس میکنم از وقتی رفتم این عمارت متروکه شده..
نگاهش و به لیامی که اگه کارد بزنی خون ازش نمیاد برمیگردونه و ادامه میده
م: من به قولم عمل کردم
دستاش و به حالت تسلیم بالا میبره و به خودش اشاره میکنه
م: برای اینکه یه دشمن بزرگ و ازت دور کنم برگشتم جایی که ازش بیرونم کردی
یک گام دیگه به لیام نزدیک میشه و ادامه میده
م: همونطور که خواستی تنها و غیر مسلح
دستاش و پایین میاره و اشاره کوتاهی به نایل و جاستین میکنه
م: حالا توام به قولت عمل کن دوست ندارم این دو تا دور و برم باشن
حرفش کافیه تا نایل به حالت عصبی سمتش هجوم بیاره اما جاستین زودتر دست بکار میشه و جلوش و میگیره
ن: خودم میکشمت یه گلوله حرومت میکنم آشغال بی همه چیز
مثل کسی که انگار مقابلش کسی قرار نداره و چیزی نمی بینه به از کوره رفتن نایل واکنشی نشون نمیده و قدمهای محکمش و سمت عمارت میکشه و قبل از اینکه داخل بره برمیگرده و دوباره تاکید میکنه
م: بهتره به قولت عمل کنی لیام دوتامون تنها
اینبار خیره به نایلِ بهت زده از تعجب میگه و همراه سه نگهبانی که دورش و گرفتن، داخل میره
ن: این چه گهی خورد؟
مثل اینکه باورش نشده باشه حرفای مارک و به لیام امید داشته باشه، سمت لیام برمیگرده
ل: باید برین
ن: باورم نمیشه
داد میزنه و عقب میره
ز: تو به این باج دادی که تنها باشه باهات؟؟
خنده عصبی میکنه و با ناباوری دستش و به موهاش میزنه
ن: لیام باورم نمیشه..
ل: من کاری و کردم که درسته خودت گفتی همه چیز و با هم قاطی نکنم
ن: الان دقیقا داری همینکار و میکنی احمق
داد میزنه و از حرص کاملا قرمز شده
ل: تو نمیفهمی الان اعصابت خورده
ن: خفه شو لیام
وقتی میبینه نایل عصبیتر از چیزی هست که فکرش و میکرده، سریع به جاستین اشاره میکنه
ل: سریع برو بالا جاستین.. زین احتمالا رفته حموم قبل اینکه با مارک روبه رو شه میخوام از اینجا ببریش خونه نایل نمیخوام زین هم قاطی این ماجرا بشه
YOU ARE READING
unforgettable [Z.M]
Fanfiction- میخوام کاری کنی همه چی و فراموش کنه بشه یه صفحه خالی از اون مرد فقط من و ببینه + این کار ریسکه ممکنه بیدار نشه یکم فک کن مرد تو میتونی همین حالا هم مال خودت کنیش - نه نمیشه هر کاری می کنم ازم می ترسه از وقتی اون آشغال بردش همه چیزش شده اون حتی ا...