31

938 174 334
                                    


توضیح: بخش اول پارت مربوط به ادامه سال ناپدید شدن زینه و از قسمتی که جدا کردم میریم به سه سال بعد

20 september 2013
Location: london

ل: من فیلم دوربینای اون بیمارستان فاکی و میخوام

مکس بدون اینکه سرش و بلند کنه، حرف زد

م: احتمالا چیزی از دوربینا دستگیرمون نشه

ج: قبلا چک کردم هرکی بوده فیلمارو پاک کرده

جاستین مردد حرفش و به زبون آورد

ج: نمیخوام دوباره عصبیت کنم لیام ولی آخه جز مارک کار کی میتونه باشه

ل: اون بی عرضه هایی که برا نگهبانی جلو اتاق زین تو بیمارستان گذاشته بودی و بیار اینجا

ج: همون موقع فرار کردن

ل: پس اینطور که پیداست کار خودشونه

م: ببخشید رئیس ولی مارک چند سال بین ما بود و نفر به نفر آدمای دور و برمون و میشناخت برا همین پیدا کردن آدمی که بشه راحت خریدش براش مثل آب خوردن بود

ج: به کی شک داری مکس؟ درست حرف بزن

مکس نگاه مطمئنش و به لیام دوخت و ادامه داد

م: کار نگهبانا نیست اونا از ترسشون گم و گور شدن 

ج: پس کیه؟

م: فقط دو نفر میتونن انقد بی سر و صدا....

قبل از اینکه حرفش و ادامه بده زنگ گوشی لیام بود که حرفش و قطع کرد

گوشی و از روی میزکارش برداشت و به محض دیدن شماره شخصی مارک که یه زمانی فقط خودشون دو تا این شماره رو داشتن٬ شگفت زده به صفحه گوشی خیره موند

ل: مارکه

شنیدنش کافی بود تا جاستین و مکس بهت زده به لیامی که با اخم وحشتناکی به صفحه گوشیش خیره بود، نگاه کنن

بی تردید دکمه سبز و فشرد و تماس و برقرار کرد و با صدای نسبتا بلندی جواب داد

ل: برای چی زنگ زدی عوضی؟

م: اوه لیام خیال برت نداره مطمئنن بخاطر تو زنگ نزدم

ل:  شنیدن صدای نحس تو رو گذاشتم برای وقتی که قراره زیردست و پام جون بدی

م: فعلا که این پدر عزیزته که زیر دست و پای منه

ل: جرئت داری بهش دست بزن... فک نکنم یادت رفته باشه وقتی روانی میشم میتونم چه کابوسی برات باشم

م: کی و داری میترسونی لیام تو اصلا در حدی نیستی که بتونی من و بترسونی

ل: حد و مرز و خوب اومدی... مرز بین من و تو میگه تو یه قاتل روانی ای که حتی به پدر خودش هم رحم نکرد

unforgettable [Z.M]Where stories live. Discover now