48

912 129 316
                                    

با عصبانیت بی حدی لیوان آب توی دستش و سمت دیوار پرت میکنه و رو به افرادش که از سر ترس با فاصله ازش وایسادن، فریاد میزنه

ل: همتون بی‌عرضه‌این

طوری محکم داد میزنه که حتی نایل هم جرئت نمیکنه نزدیکش بشه

ل: تا شب هر گوری باشه پیداش می‌کنین شنیدین؟

چند قدمی و عقب میره و حین اینکه شقیقه‌های دردناکش و میماله، دوباره داد میزنه

ل: چرا هنوز اینجایین؟ نشنیدین چی گفتم؟

یه قدم جلوتر میاد و وقتی میبینه، همشون وایسادن و بر و بر نگاهش میکنن، مثل بمب آماده انفجار میشه

ل: گورتون و گم کنین

طوری داد میزنه که همه افرادش به ثانیه نکشیده سمت در میرن و از اتاق بیرون میرن و تنها نایلِ که اونجا می‌مونه و با دیدن لیام که از شدت عصبانیت سرخ شده و سخت نفس میکشه، سریع لیوان آبی رو پر میکنه و سمتش میره

ن: میخوای خودت و بکشی؟ یکم اروم باش

لیوان و سمتش میگیره ولی لیام عصبی پسش میزنه و دستاش و به میز تکیه میده تا بتونه قامت خمیده‌اش و سرپا نگهداره

ل: اینهمه سال انقدری که فکر میکردم مارک تنها دشمن منه، مثل احمقا دور و برم و ندیدم

ن: خیله خب اروم باش بالاخره یه غلطی میکنیم

ل: چه غلطی؟ ها؟؟ تو به من بگو حالا دیگه چه گهی میتونیم بخوریم

ن: ما هنوز..

قبل از اینکه بتونه ادامه بد، صدای داد لیام دوباره متوقفش میکنه

ل: هنوز چی نایل؟

ل: نمیبینی دور و برمون چه خبره؟ هیچی نشده همه بهم پشت کردن.. همه چی تموم شده..

ن: تموم نشده لیام داری شلوغش میکنی

ل: اون مت کثافت بی سر و صدا برای همه زندگیم دندون تیز کرده بود و منه احمق نفهمیدم

ن: خیله‌ خب ولی فعلا گم و گور شده یعنی انقدرها هم نفوذ نداره یارو انقدر ترسیده دخلش و بیاریم

ل: اگه مثل یه آدم کور فکر نمیکردم تنها دشمنم مارکه، خیلی وقت پیش میتونستم دخل این عوضی و بیارم

ل: بی همه چیز برای همه زندگیم نقشه کشیده بود

ن: این یارویی که مارک آمارش و داده اصلا عددی نیست همچین گهی بخوره همه چی زیر سر این متِ عوضیه، مارک گفته اینا همشون با مت در ارتباط بودن

ل: همون موقعی که اون کثافت زین و از خونه دور کرد باید میفهمیدم هدفش فقط زین نبوده

ل: فکر میکردم بخواد یه روزی زهرش و بریزه  اون عوضی تمام مدارک و گیر آورده و دقیقا روزی که من نتونستم برم تو اون جلسه کوفتی یه احمق و فرستاده با امضاهای پدر من خودش و جانشین تمام اموال و اختیارات جف معرفی کرده.. یارو فکر کرده اگه یکی دیگه رو به جای خودش بفرسته نمیتونیم ردش و بزنیم

unforgettable [Z.M]Where stories live. Discover now