گاز بزرگی به لقمه توی دستش میزنه و همزمان که گوشه لپش بخاطر بزرگی لقمه اش باد کرده و بزور داره میجودش، بی حواس دماغش و میخارونهلقمه نیمه جویده اش و با آب پرتقال قورت میده و خاروندن دماغش و از سر میگیره
بدون اینکه نگاهش و از تی وی که در حال پخش اخباره بگیره، دوباره گاز دیگه ای به لقمه بزرگ توی دستش میزنه و مسیر خاروندنش و عوض کنه و اینبار پشت گوشش و محکم میخارونه تا خارش اونجا رو هم رفع کنه...
وقتی خبر دلخواه هر روزش که در مورد ارزش سهام و شاخص های بورسه، شروع میشه، هیجان زده از روی مبل پا میشه و تو نیم متری صفحه تی وی وایمیسته و حواسش از خاروندنی که لحظه به لحظه جای جای پوستش و قرمز میکنه، به کل پرت میشه.......
درست چند ثانیه طول میکشه تا صدای داد زدنش تو کل خونه بپیچه و با علم به اینکه اون دو نفر تو اتاقن، جفت پا میره تو خلوتشون و خودش و وسط اتاق خوابشون پرتاب میکنه...
ز: متتت نییییل کجایین؟!
م: زین!
ن: تو میدونی ما اینجاییم زین لازم نیست انقدر داد بزنی!
با شنیدن صداشون هیجان زده سمتشون برمیگرده و بدون اینکه تن صداش و پایین بیاره، حرف میزنه
ز: پولدار شدم پولدار!!!
متعجب نگاهش میکنن و سعی کنن تا ادامه حرفاش و که با نشون دادن صفحه تبلتش پی گرفته، گوش کنن
ز: ببین... سهام کود من سه برابر شده!!
عکسی که از صفحه تی وی گرفته رو نشون میده و هیجان زده صفحه تبلت و جلوتر میبره
م: زین اگه این و یکم بکشی عقب تر هم میتونم ببینم!
وقتی می بینه تبلت و چسبونده به صورتش میگه و سعی کرد تا اون شی بزرگ و از صورتش کنار بزنه و توضیح بده
ولی طبق معمول گوش زین به حرفش بدهکار نیست و همچنان سفت تبلت و تو تخم چشماش نگه داشته
ز: دیدی؟! دیدی استلا راس میگفت؟!! شده سه برابر ببین!
م: بهت تبریک میگم زین
همزمان که با حرکت نچندان ملایم اون تبلت و کنار می کشه، میگه و سعی کرد تا تو خوشحالی کردن اون پسر باهاش شریک شه
ز: پول بده میخوام بازم کود بخرم... میخوام پولدارتر شم
م: خیله خب خیله خب عجله نکن بذار بیشتر فک کنیم
ن: اینا چی ان؟
با دیدن تاول های قرمزی که تو جای جای بدنش جا خوش کردن، میگه ولی زین بی توجه بهش مثل کسی که ایده جدیدی به ذهنش رسیده باشه بدون اینکه تبلتش و پس بگیره به سرعت از اتاق بیرون میدوه و راه اتاقش و پیش می گیره
YOU ARE READING
unforgettable [Z.M]
Fanfiction- میخوام کاری کنی همه چی و فراموش کنه بشه یه صفحه خالی از اون مرد فقط من و ببینه + این کار ریسکه ممکنه بیدار نشه یکم فک کن مرد تو میتونی همین حالا هم مال خودت کنیش - نه نمیشه هر کاری می کنم ازم می ترسه از وقتی اون آشغال بردش همه چیزش شده اون حتی ا...